بخشی از متن:
با دو روش کاملاً متضاد اما به یک اندازه موجه و معتبر میتوان به عکسهای نیکلاس نیکسون نگریست.
تصاویر او دلایل و شواهد چشمگیریاند دال بر اینکه چگونه میتوان ابزارهای سنتیو اکنون منسوخ و مهجور رسانه عکاسی را به کار گرفت دوربین قطع بزرگ فیلم سیاه و سفید چاپ کنتاکت و در نهایت به انجام کاری بیسابقه در هنر پرداخت و در قلمرو ناشناختهای دست به مخاطره زد در عین حال آنها بر موضوعاتی متمرکزاند که آن آثار را با سنت عکاسی مستند که دلمشغولی اجتماعی دارد پیوند میدهد.
در مباحث زیباشناختی چند سال اخیر دلمشغولیهای صوری formal در هنر غالباً جدای از آگاهی اجتماعی مد نظر قرار گرفته است اما نیکسون بیش از هر عکاسی در زمان ما وادارمان میکند تا بفهمیم که این دو رویکرد ارتباط و تنیدگی بیشتری با یکدیگر دارند همچنانکه پیتر گالاسی peter Galassi مدیر نمایشگاهی با عنوان نیکلاس نیکسون تصویر آدمها که آثار یک دهه از عکاسی نیکسون را در پائیز ۱۹۸۸ در موزه هنر مدرن به نمایش میگذاشت در مورد عمل این عکاس میگوید این تصویرگریها تبدیل به راهی شده است که به درون قلب میرود.
عکسهای نیکسون قصد ندارند که فرضیات بنیادین عکاسی مستند را دگرگون یا اصلاح کنند نیکسون همچون لوئیس هاین و عکاسان متعدد دیگر این قرن دلمشغولی اجتماعی دارد او با تکیه بر قابلیت تصویر عکاسانه به ما میقبولاند که آنچه داریم میبینیم همان حقیقت است نیکسون همانند آنها مسلم میگیرد که دیدن برای برآشفته ساختن و برانگیختن نارضایی و عمل کفایت میکند اما باور نیکسون به قدرتهای اقناعی عکس از این هم حتی فراتر میرود او برخلاف هاین یا لانگ هیچ نیازی نمیبیند که به واسطه زیرنویس به ما بگوید که ما چه چیزی میبینیم.