مکتب لندن

 

در سی سال اخیر، شاهد نوزایی هنر بریتانیا بوده‌ایم. اوایل دهۀ شصت میلادی، نقاشی در بحران بود. در دهۀ چهل، هنرمندانی از فرنان لژه گرفته تا ویکتور پاسمور اعلام کرده بودند که نقاشیِ روی بوم مرده است. خیلی‌ها متصور بودند که اکسپرسیونیسم انتزاعی به جای این که خون تازه‌ای در رگ نقاشی باشد، غزل خداحافظیِ این هنر است. انگار نقاشی به نقطۀ آخر رسیده بود. اما درست در همین زمان بود که «مکتب لندن» متولد شد.

جنبش‌هایی که آمریکا و اروپا را در دهه‌های شصت و هفتاد در بر گرفتند شامل پاپ‌آرت، مینیمالیسم و کانسپچوالیسم می‌شدند که هیچ کدام ارزش چندانی برای فرایند نقاشی کردن قائل نبودند. «فرارِ» نقاش آمریکایی، فیلیپ گاستن، از انتزاع در اواخر دهۀ شصت را نقطۀ عطفی می‌دانند که خبر از «احیای فیگوراتیو» می‌داد، اما عده‌ای نقاش در حول و حوش لندن حتی پیش از او در برابرِ میراث اکسپرسیونیسم انتزاعی صف‌آرایی کرده بودند.

تا اواسط دهۀ هفتاد توجه بین‌المللی چندانی به «مکتب لندن» نشد. آمال این مکتب در مقایسه با جنبش‌های رایج جهان در آن روزگار به وضوح وصلۀ ناجور بود. لیکن در حدودِ اواخر این دهه، کیفر، اشنابل و چیا و دیگر اکسپرسیونیست‌های جدید ناگهان توجه عموم را به خودشان جلب کردند. در حکم اصواتی نخراشیده در دل برهوت، راه را برای سنجشِ دوباره و علنی و جدیِ نقاشان لندنی و نقشِ نقاشی باز کردند؛ نشان دادند که نقاشی سی سال بود در وضعیت بحرانی قرار داشت.

اصطلاح «مکتب لندن» را اول بار در نمایشگاهِ آر. بی. کیتای در گالری هیوارد در سال ۱۹۷۶ به اسم «گِل آدمی» به کار بردند که آثار سی و پنج هنرمند متاثر از فیگور انسانی را نمایش می‌داد. کیتای اسم متنی را که در معرفی این نمایشگاه نوشته بود «مکتب لندن» گذاشت و در خطابه‌ای جسورانه به سبکِ آثار سلینجر ادعاهایی را مطرح کرد. این هنرمند متولد کلیولند که در بریتانیا تحصیل کرده بود نوشت، «در این جزیرۀ کوچک [انگلیس] شخصیت‌هایی هنری وجود دارند که خارج از قدرت هنری تکان‌دهندۀ آمریکا، از هر جای دیگر دنیا منحصربه‌فردتر، قوی‌تر و به اعتقاد من متنوع‌تر هستند. در این شهر یا حوالی آن ده نفر یا بیشتر هستند که در سطح جهانی قرار دارند، از جمله دوستانم از طایفۀ انتزاعی. در واقع به نظرم واقعاً چیزی به اسم مکتب لندن وجود دارد… اگر عده‌ای از این شخصیت‌های غریب و شگفت‌انگیز فقط کسری از آن توجه و تشویق بین‌المللی را می‌داشتند که در این روزگارِ بی‌حاصل نثارِ آوانگاردهای تحت تاثیر جریان‌های جهانی و متعصب شده، آن وقت «مکتب لندن» از چیزی که تصورش کرده‌ام واقعی‌تر و عملی‌تر می‌شد. مکتبی از لندنِ واقعی در انگلیس، در اروپا… که درس‌های هنری مهمی دارد برای خارجی‌هایی که گذارشان به این مکانِ کهنه، قدرنادیده و خیلی متفاوت بیفتد.» پیشگویی کیتای محقق شد.

کیتای روشن نکرد که سبک و سیاقِ این مکتب لندن چه خصوصیاتی دارد؛ تعریفِ این اصطلاح را گشوده گذاشت تا بیشتر روی قصدش از برگزاری این نمایشگاه که همانا نمایش قدرت متنوع هنر بریتانیایی باشد تاکید کند. ولی بارها تلاش شده که این اصطلاح را به هسته‌ی سختی از قبیل بیکن، بروید، آورباک، کاسوف، اندروز و کیتای (چهرۀ اصلی) تقلیل دهند. آثار همه‌ی این افراد را به استثنای کیتای در گالری هنرهای زیبا به نمایش گذاشته‌اند و نیمی از این عده، آن طور که مایکل اندروز در نقاشی‌هایش به اسم «اتاق‌های کولونی» ثبت و ضبط کرده، بارها به دورهمی‌های توأم با نوشیدنی در محله‌ی سوهو دعوت شده‌اند، اما با همه‌ی این حرف‌ها این جماعت هرگز گروهِ منسجمی به شمار نمی‌رفتند. با این حال، مولفه‌های مشترک مهمی دارند که می‌توان به سایرین هم تعمیم داد.
فرانسیس بیکن که پدر نقاشی معاصر بریتانیاست کلید فهمِ چیستیِ مکتبِ لندن را به‌دست می‌دهد. این اعتقادش که می‌شود مقدار زیادی از عواطف انسانی را بر روی بوم نقاشی و از طریق کنش نقاشی تجمیع کرد، مایۀ الهام همۀ نقاشانِ بعدی در مکتب لندن شده است. ایدۀ کیتای دربارۀ پراکندگیِ تصاویر هم در ابتدای کار ممکن است به نظر برسد که با این تجمیعِ عواطف انسانی در تضاد باشد اما در واقع شیوۀ دیگری است از حداکثری‌کردنِ اطلاعات در تصویر. همۀ نقاشان مکتب لندن سه عقیدۀ مشترک دارند: برای فرایندِ نقاشی تعهدِ تمام و کمال دارند؛ توانایی خود برای خلق زبان تصویریِ خاصِ خودشان را به معرض نمایش می‌گذارند؛ و در نهایت میل خود به انتقال عواطف شدید را بر روی بوم بازتاب می‌دهند.

مطالعه‌ی بیشتر

مدل، معشوق، نقاش؛ درباره‌ی سلیا پُل

لوسین فروید / فرانسیس بیکن / مایکل اندروز

جمعیتِ تنهایان

رون کیتای/نقاشی/مکتب لندن/The school of London/نقاشانه/مرگ نقاشی/نقاش امریکایی/نقاشان معاصر امریکا

ازدحامی لطیف / رون کیتای

کیتای/ آر. بی. کیتای/رون کیتای/مجید اخگر/تاریخ هنر غرب

بازگشت به لندن / گفت‌وگوی با کیتای / مجید اخگر

رون کیتای/ کیتای/ محتوا در نقاشی/ تصویرسازی ذهنی/ نقد هنری/ نقد و بررسی اثار رون کیتای/

تمثیل گران : کیتای و بیننده / جو شانون / مهیار آقایی ، شهرام خداوردیان

رون کیتای/ یهود/ آر. بی. کیتاژ/ نقد آثار رون کیتای/ نقد آثار آر. بی. کیتاژ/ هویت در هنر/ نقاش امریکایی/پاپ آرت

کیتای و پرسش از هویت / اندرو بنیامین / علی اکبر علیزاد

والتر بنیامین/ رون کیتای/ آر. بی. کیتاژ/

پاییز قلب پاریس / رون کیتای / شهرام خداوردیان

سبد خرید۰ محصول