او پس از یک دورهی تجربهی هنر فرایندی (پراسس آرت)، آثـاری معروف به «ضد محیط» خلق کرد. سپس از اوایل دههی ۱۹۷۰، به کاربرد مواد صنعتی در مجسمههای غولآسا برای نصب در مکانهای معیّن روی آورد (نماهای عمودی افقی محوطهی باز – ۱۹۸۰). به عقیدهی او همانقدر که فضا تعیینکنندهی مجسمههاست، مجسمهها نیز فضا را تعریف میکنند. این مجسمهها به سبب ابعاد بسیار بزرگ و فرمهای ظاهراً نااستوار خود تعادل و حس جهتیابی بیننده را بر هم میزنند.
از نمونهی مجسمههایش میتوان به این آثار اشاره کرد: نُه کمربند لاستیکی و چراغ نئون (۱۹۶۸)؛ جمجمهشکن (۱۹۶۸)؛ پایانه (۱۹۷۷)؛ کلارا، کلارا (۱۹۸۳)؛ دروازه (۱۹۸۷)؛ تقاطع شماره ۲ (۱۹۹۲).
آثار سرا اما تنها شامل مجسمههایش نیست. هرچند بیشتر به خاطر مجسمههای بزرگ و مکانویژهاش شناخته میشود، اما در طول دورهی کار خود به طور پیوسته طراحیهایی نیز خلق کرده است که به گفتهی خودش راه ارتباط او با جهان اطراف بودهاند. فضای نمایش آثار ریچارد سرا بر نگاه، حرکت و تجسم مخاطب تأثیر میگذارد و طراحیهایش همچون مجسمههای او تسلیم خواست بیننده نمیگردند. آنها مقید به سمبولیسم، بازنمایی یا استعارهپردازی نیستند و نمود احساسات و مفاهیم ساختاری مانند قدرت و سنگینی و فشردگیاند.
میتوان گفت طراحی طنین تجربهی حجمهای فولادی سرا است، با همان بیواسطگیِ مجسمههایش اما به شکلهایی متنوعتر. این بیواسطگی مخاطب را در فهم آثار او غوطهور میکند. چه آنها که روی کاغذ یا کتان به دیوار آویخته شده و چه احجامِ منحنیشکل او.
ارادت منحصر به فرد سرا به سیاه به عنوان تنها رنگ طراحی، و تأکید قاطعش بر مواد، فرآیند، مقیاس، فضا و بینندهی فعال، اساس طراحیهای اوست. از نظر سرا، طراحی روشی برای فکر کردن است: «من فکر میکنم چشمها یک عضله هستند که شما باید آنها را فعال نگاه دارید و من در تمام زندگی با هماهنگی دست و چشم سروکار داشتهام. این نوع دیگری از زبان برای من است و به نظرم دیدن فکر کردن است و طراحی روش دیگری برای فکر کردن».
مخاطبان هنر معمولاً طراحیِ هنرمندان را برای تکمیل فرآیند ادراکشان مشاهده میکنند. اما سرا رویکرد دیگری به طراحیهای خود دارد. به نظر او، طراحیهایش راهی برای دوباره دیدن آثارش فراهم میکند، راهی که از طریق آن مخاطب مجسمههای سرا را بازبینی میکند. برای شناخت بیشتر این هنرمند، کتاب «ریچارد سرا» اثر رزالیند کراوس از اینجا قابل دانلود است. این کتاب را موزهی هنرهای مدرن (موما) در شرح حوزههای کاری این هنرمند منتشر کرده است. رزالیند کراوس با نگاه موشکافانهای که نسبت به هنر معاصر دارد، به بررسی سویههای فکری ریچارد سرا و هنرمندان دیگر پستمینمالیسم میپردازد.
اما آیا سرایِ طراح به قدرتمندی سرایِ مجسمهساز است؟ نکتهی اساسی این است که طراحی از پسِ ویژگیهایی چون فضای واقعی، مواد واقعی و مشارکت مخاطب که سرا در حجمهایش اجرا میکند، برنمیآید. روبرتا اسمیث منتقد هنری، در توصیف او میگوید: «سرا در عالم طراحی هنرمندی سختتر، انتزاعیتر، منطقیتر و در یک کلام دشوارتر از مجسمهسازی است». این توصیف برای ریچارد سِرا پذیرفتنی نیست. او در مصاحبهای که با چارلی رُز انجام داد معتقد است که این نقد در جهت برتری دادن مجسمهسازی نسبت به طراحی است. سرا این قیاس را بیپایه میداند، چرا که طراحی برای سرا ماهیتی مستقل و بسیار مهم دارد.
این نکته نیز قابل تأمل است که کار سرا حتی محدود به ساخت احجام فولادین و طراحیهایش نبوده و او در کنار ساخت ویدئو آرت، ویژگیهای اساسی مجسمههایش، از جمله تأکید بر کارماده و فرآیند، فرمهای وسیع و بزرگمقیاس، و واگشایی و فروبستگی فضا را در طراحیهایش نیز آزموده است.
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.