دیک هِبدیگ در مقالهی «گزارش از جبههی غرب: پسامدرنیسم و «سیاست» سبک» که در شمارهی ۱۴ حرفه: هنرمند به چاپ رسیده است به مفهوم پستمدرنیسم پرداخته است. او اشاره دارد که پست مدرنیسم نه ماهیتی همگن است و نه «جنبشی» تحت رهبری آگاهانه. بلکه عبارت است از یک فضا، «وضعیت»، «مخمصه»، موقعیت پرسشانگیز [aporia]، و «راهی غیرقابلعبور» که نیات و تعاریف و اثرات متقابل، گرایشهای اجتماعی و فکری گوناگون، و نیروهای مختلف در آن تلاقی و برخورد دارند.
به زعم او وقتی همه میتوانند هر چیزی را «پست مدرن» توصیف کنند، هر چیزی مثل دکوراسیون یک اتاق، طراحی یک بنا، داستان یک فیلم، ساخت یک آلبوم موسیقی، فیلم ویدیویی، آگهی تلویزیونی، مستند هنری، یا مناسبات بینامتنی اینها، صفحهبندی یک مجلهی مد یا نشریهی نقد و یا بسیاری از چیزهای دیگر، آشکار است که با شعار و حرفی رایج سروکار داریم.
میتوان گفت هرچه زمان میگذرد تعریف واژهی پست مدرن پیچیده و پیچیدهتر میشود. نه فقط نویسندگان مختلف تعاریف مختلف از آن به دست میدهند، بلکه یک نویسندهی واحد هم ممکن است در زمانهای مختلف از پست مدرنیسمهای متفاوت سخن بگوید. برای مثال، ژانـفرانسوا لیوتار اخیراً از این اصطلاح برای اشاره به سه گرایش متفاوت استفاده کرده است: (الف) گرایشی در معماری بهدور از پروژهی جنبش مدرن برای «آخرین بازسازی کل فضای تحت اشغال بشریت»؛ (ب) از میان رفتن اطمینان انسان به ایدهی پیشرفت و مدرنیزه کردن؛ و (ج) درک این حقیقت که دیگر نمیتوان استعارهی «آوانگارد» را چنان به کار گرفت که گویی هنرمندان مدرن سربازانی بودند در حال نبرد در مرزهای دانش و معرفت، و امر بصری در هنر آنها نوعی آیندهی همگانی و جهانی.
همانطور که اشاره شد، پست مدرنیسم خود را در حوزههای گوناگون به نمایش گذاشته است. برای مثال معماری حوزهای نسبتاً مستقل و مجزاست، اما به هر حال با دیگر پست مدرنیسمها پیوندهایی معین و قطعی دارد. دستکم در ادبیات از مشروعیت خواستهها و سوداهای مردم عادی سخن به میان میآید و گاه ذوق و سلیقهی آنها بیچونوچرا مهر تأیید میخورد. در اینجا با مضمونی سروکار داریم که تمام پست مدرنیسمهای رادیکال در آن اشتراک دارند: بیان و اجرای زیباشناسیــ در این مورد به معنای حقیقی کلمهــ افقی به جای عمودی، نوعی زیباشناسی تخت و مسطح به جای شکلی مخروطی که نخبگان در رأس آن و تودهی مردم در قاعدهی آن قرار داشتند. تأکید بر تفاوت و تمایز و تنوع جای پافشاری بر سیستم و نظم و سلسلهمراتب را میگیرد.
اما مهمتر از همه آن چه معماری پسامدرنیستی را به همتاهای هنری و انتقادی و فلسفیاش پیوند میزند محو شدن سوداهای خودِ معمار است. از همین روست که نقش خداگونه و حقوق مسلم و مطلق «هنرمند روشنفکر در مقام مهندس آینده» زیر سؤال میرود. و این امر در رجحان یافتن الگوهای ساختاری، کلنگرانه، یا اکولوژیکی بر الگوهای دینامیکی، غایتشناسانه، یا معطوف به مدرنیزاسیون نیز آشکار است.
در شمارهی ۱۴ و ۱۵ حرفه: هنرمند در دو پروندهی مجزا سعی کردیم تا به مفهوم هنر پست مدرن نزدیکتر شویم و از طریق مقالاتی که به این موضوع پرداختهاند تعریفی از آن ارائه دهیم.
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.