هنر زمینی بخشی از جنبش هنری مفهومی گستردهتر در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بود. معروفترین اثر هنر زمینی، «اسکله مارپیچ» رابرت اسمیتسون در سال ۱۹۷۰ است، یک کار خاکی که در دریاچه نمک بزرگ در ایالات متحده ساخته شده است. اگرچه برخی از هنرمندان مانند اسمیتسون از تجهیزات مکانیکی حرکت زمین برای ساخت آثار هنری خود استفاده می کردند، هنرمندان دیگر مداخلات حداقلی و موقتی در منظره انجام می دادند، مانند ریچارد لانگ که به سادگی مسیری طویل را طی میکرد تا جایی که اثری از خود بر زمین جای گذارد. علاوه بر ریچارد لانگ و رابرت اسمیتسون، از هنرمندان کلیدی این سبک میتوان به نانسی هولت، اندی گلدورثی، والتر دی ماریا، مایکل هایزر و دنیس اوپنهایم اشاره کرد.
وابستگی به مکان، خصوصیت بارز هنر زمینی است. هنرمندان در ذهن خود آثار را برای فضای خاصی در نظر میگیرند و سپس آنها را بر روی زمین خلق میکنند. به این ترتیب، ظاهر، ساختار و مواد موجود در فضاها را تغییر میدهند و نام خود را در تاریخ آنها ثبت میکنند. این آثار به طور ذاتی غیرقابل جابهجایی هستند.
در هنر زمین از تجهیزات بزرگ خاکبرداری و تودههای عظیم خاک و سنگهای جابهجا شده استفاده میکردند. بدین ترتیب، کار هنرمندان خاکی، نه تقلید از طبیعت فیزیکی است نه گریز از آن؛ بلکه تأییدی است بر وحدت واقعیت فیزیکی جهان که هنرمند نیز در آن سهمی دارد. (گاردنر، ۱۳۸۵، ص۶۶۳)
در هنر لند آرت، پروژهها اغلب موقتی است و با گذشت زمان در معرض فرسایش عناصر طبیعی، از بین رفته یا تغییر میکند و هنرمند از راه عکسبرداری پروژه را ماندگار میکند. برخلاف آثار هنری قبل، پروژههای لند آرت در سایت (فضای اجرا شده) مشخص خود، غیر قابل جابهجایی هستند. در این هنر تأکید بر سادگی فرم و تمرکز بر روی مواد تشکیلدهنده (متریال) و حس و مفهوم است.
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.