ژانرهای پرتره و طبیعت بیجان از اولین ژانرهایی بودند که هنرمندان ایرانی تلاش کردند در آن‌ها ذوق‌آزمایی کنند، آن‌ها را به محک تجربه بیاموزند، و در این دو مسیرْ تصویر بازنمایانه را درک کنند. طبیعت ‌بیجان سبقه‌ای در هنر ایران نداشت اما نقاشی پرتره سابقه‌ای دیرین دارد و چهره‌نگاریِ شخصیت‌های سیاسی و تاریخی در ایران شاید پیشینه‌اش به اعصار پارسی و پارتی برسد. در دوران قاجار چهره‌سازی از شاه و سیاسیون و درباریان سطح و ابعاد متفاوتی به ژانر پرتره داد. فتحعلی‌شاه وظیفه‌ی خطیر تولید پرتره‌های باشکوه برای توزیع در ولایات و همینطور خارج از کشور را به عهده‌ی کارکنان نقاشخانه‌ی سلطنتی گذاشت. پرتره‌های بزرگی از شاه نقاشی شد که نمادی از تمرکز قدرت او و به تبع آن سبب اعتبار و تحکیم مناسبات دیپلماتیک با حکومت‌های خارجی می‌شد. در نتیجه چهره‌سازی رفته رفته در کانون زبان بصری قاجار جای گرفت. در نیمه‌ی دوّم سده نوزدهم و بخصوص در دوره‌ی ناصرالدین شاه رویه تاحدودی تغییر کرد. این سفارش‌ها را فارغ‌التحصیلان داراالفنون انجام می‌دادند. آنها پرتره‌های شاه و درباریان و حاکمان محلی را به مناسبت‌های گوناگون می‌کشیدند. کمال‌الملک و شاگردانش هم به ژانر پرتره علاقه‌ای ویژه داشتند و شبیه‌سازی در این ژانر به نوعی بیانگر میزان تبحر و توانایی تکنیکی بود. در ادامه‌ شاگردان کمال‌الملک کمی پیش رفتند و سعی کردند پرتره‌هایی که خلق می‌کنند در نقش‌های اجتماعی‌شان قابل تعریف باشند. آن‌ها در این مسیر به نقاشی از کسبه و یا چهره‌سازی از تیپ‌های کوچه و بازار روی آوردند. با متداول شدن دوربین، عکاسی وظیفه‌ی تیپ‌نگاری را به عهده‌ گرفت و هم‌زمان استانداردهای قضاوت شبیه‌سازی را بالا برد. در جریان نوگرایی مسئله کاملاً تغییر کرد و ژانر پرتره رو به افول رفت.

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.