(«خانه‌ی پدری» عنوان مجموعه مطالبی است که با حمایت صاحبان خانه‌های تاریخی تهیه می‌شود و هدف آن گردآوریِ قصه‌ها، تاریخ و اطلاعات مربوط به این خانه‌هاست.)


حوض سنگی دایره‌ای، نه‌چندان بزرگ نه‌چندان کوچک، به‌اندازه و به‌قاعده، با فواره‌ای در گردش که موج‌های دوار آرام را از مرکز به پاشویه می‌فرستد. و سه کاج کهنسال که به شکلی نامتقارن بر این حوض و حیاط سایه انداخته‌اند.

عمارت یخچال از این مرکز ساده و متواضع در عین حال اصیل آغاز می‌شود و با سنگفرش موزائیکی‌اش به چهارسوی خانه گسترش می‌یابد. تمام سال‌هایی که اینجا عمارت نشده و متروک مانده بودْ همسایه‌ی دیوار به دیوار این عمارت از این کاج‌ها پرستاری کرده است؛ نردبان می‌گذاشته و به سختی از دیوارهای کاهگلی که هر لحظه ممکن بود خراب شوند با گالن‌های آب بالا می‌‌رفت و پایین می‌آمد تا به کاج‌ها آب دهد؛ تعهد و احترام ایرانی‌ها به درخت، حتی درختی که در خانه‌ی خودت نیست و باری نمی‌دهد اما سایه‌اش را بر سر خانه‌ای -حتی متروک- می‌اندازد، عیان است. باید درخت و سبزی و آبادی را بپرستی تا چنین عبادت مخلصانه‌ات پذیرفته شود و نذرت ادا.


نذر همسایه ادا شد و کاج‌ها ماندند و خانه‌ی متروک عمارت شد.

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.