شهرها از دید آسمان، طبیعت بیجانهایی از سیگار، جادههایی رو به غروب و… : نمایش دوّار [و سرگیجهآور] این هنرمند آلمانی به شهر فرنگی میماند که همهچیز در خود دارد، حتی اتاقی برای رقصیدن.
اتـاق به اتـاق، کنج به کنج، نمایشگاه ولفگانگ تیلمانس در تیت مدرن، مملو است از عکسهای بزرگ و کوچک. گاه یک تکعکس و گاه مجموعهای از عکسهای کوچک و بزرگ در کنار هم، گـاه قابشده و گـاه قابنشده، گاه آویزان از دیوار با یک گیرهی کاغذ، گاه بالای درگاهیها و گاه پخشوپلا بر روی یک میز.
گردن یک مرد جوان، یک زانو، دستی که در یک شلوارک فرورفته است: گریزی کوتاه به برشی از برهنگی. پسری که در یک تقاطع در لندن سر در گوشیاش دارد، مرد جوانی گوشی در دست و ملبس به لباسی یکسر شرابیِ روشن در جدهی عربستان کنار ماشین ارغوانی رنگ و براقش. یک جفت بیضه و یک مقعد از نمای نزدیک و در اندازهای بزرگ، شهری که از میان پنجرهی هواپیمایی بر فراز آسمـان دیده میشود؛ شهری دیگر، مستور در آلودگی. گاه به عکسها نزدیکاید، گاه به اندازه کافی نمیشود نزدیک شد و گاه زیاده از حد نزدیکاید.
این تناوب در دوریها و نزدیکیها، مقیاسها و شیوههای ارائه، به عکسهای تیلمانس-با این تنوع معتنابه- روحی تازه میدمند. تمهیدات نحوهی ارائهی آثار که کموبیش در نمایشگاههای پیشین این هنرمند آلمانی نیز دیده میشد، بیش از یک چینش معمولی است. با توجه به پویایی و اشتهای سیرناشدنی مخـاطب برای دیدن اثر بعدی، تمام چینشها طوری طراحی شدهاند که از سرعت مخـاطب کـاسته و درنگ و توجه بیشتری را از او میطلبند.
موسیقی هم وجود دارد و همچنین رقص. در عبـور از این هزارتـوی تصاویر و انتزاعهای عکاسانه، سردرگمی بخشی از لذتی است کـه میبریم. تیلمانس ما را به کشف رابطههایی جدید [بین چیزها] دعوت میکند؛ رابطههایی فرمی و شکلی، موضوعی، فضایی، سیاسی. او در واقـع مرزهای عکـاسی را زیر سؤال میبرد. سؤالهایی پیش میکشد دربارهی زمان، مکان، تعلق، چشمچرانی، عطوفت و جنسیت. سؤالهایی که کمی بعد شروع به ورجهوورجهکردن در سرم میکنند.
یکی از آثار، یک پرینت لیزری رنگورورفته از یک نمابر (فکس) است، تصویر مرد جوانی که یکی از آثار، یک پرینت لیزری رنگورورفته از یک نمابر (فکس) است، تصویر مرد جوانی که در حالتی شبیه به دعاکردن در خود جمع شده است. با بازتولید تکنیکی، تصویر کیفیتی جدید به خود گرفته است: بیارزشی و ظرافتِ توامان یک طـراحی آبمرکـب، حـس بازگـشت خاطـرهای رنگوروباخته به ذهن، یادِ چیـزی پیشتر دیده شـده و به تدریـج در ورطهی فراموشی افتاده.
سپس انگار که سوار بر موج، در مسیر ماشینروی سانسِتبولوار1 هستیـم، جـایی که چراغعقبهـای کـوچک و سـرخ در شـب زبانـه میکشند. بعد سلانهسلانه از شیب راهروی فرودگاه که به رنگ خاکستری فرششده پایین میرویم، مقصدمان دفتر مهاجرت [فرودگاه] است، آنطرف تابلوی «بقیهی دنیا». خوب، بعد کجا؟ به سمت آتلیه، با میزی درهم و برهم، طبیعت بیجانی از نمایشگرها، لپتاپها و سیمها، شیشههای آبجو، پاکتهای سیگار و جاسیگاریها. بعضی تصاویر فقط حس خلأ [پوچی] را به شما القـاء میکـنند؛ رنگـی یکدست با دانههـای آبلهمانندی که پرینتر کثیف بر سطحش پخش کرده، خلوصی تباه شده.
تیلمانس بخشی از جایزه نقدی تِرنر2 را -که سال 2000 برده بود- صرف خرید یک پرینتر رنگی گرانقیمت کرد. سال 2011 این دستگاه را که دیگر بیمصرف و بهدردنخور بود، پیچ به پیچ اوراق و آن را تبدیـل به صفحههای نقـرهای، سایههای خاکستری و قطعات روی هم ریختهای در کف آتلیه کرد که لاشهی از هم دریدهی پرینتر را احاطه کردهاند. چه چیزهایی که این دستگاه دیده است و چه رنجهایی که در استفادهها و سوءاستفادهها برده است. انگـار تیلمانس با عکاسی از آن به دنبال رازی سربهمهر بوده، به دنبال تصویری که در بطن آن گم شده. بعد از این به پوست یک خرچنگ دریایی میرسیم خـالی از امعـاء و احـشاء، مگـسی مشغـولِ تکهگـوشتی خورده نشـده در پوست صـدفی وارونه روی میز.
آثار تیلمـانس در کلـیتشان به نوعی مـدرک میمانند- نوعی الککردن اجسام برای یافتن معنا. اکنون دوربین به یک کارتن بزرگ کاغذی زل زده، کارتنی که تا نیمه پر است از قوطیها و بستههای دارویی، اندوختهی هفده سـاله از داروهای ضدویروس پسگرد3 و داروهای دیگری که برای درمان ایدز استفاده میشوند. صدایی را که از تکان دادن آن کارتن به وجود خواهد آمد تصور میکـنم، صدایی کـه با آسیبپذیری و ارزش توامان و در عین حال متناقضش گویی نمود صدای زندگی انسان است.
Wolfgang Tillmans
یک دنیای کامل اینجاست: یک میلهی چاهبازکنِ کثیف در بوینسآیرس، صبحِ دهلی، شبهای شانگهای، پُرتوپِرَنس و لیما از فراز آسمان. آندره، نیمه برهنه، خم شده و تراشهی کوچکی را که در پایش رفته بیرون میکشد، لحظـهای بیانتها از التفات و توجه به خود. در این دالانِ لانهخرگوشی و چهارده بخشی همه چیز با هم در تصادماند. نمایشگاه 2017 تیلمانس نه مرور آثار پیشین اوست و نه بازآرایی عکسها و آثار اولیهاش. بازپیکربندی و ایجاد درنگ و تعلیق، شیوهای است که با آنها هربار داستان به نوع دیگری روایت میشود.
نمایش دادن به همان اندازه در کار تیلمانس نقش دارد که عکاسیکردن و تولید ویدئو و چیدمان. و عـلاوه بر اینهـا، ایجاد فضاهای نمایشگاهی، نخست در لندن و سپس در برلین، حمایت از دیگر هنرمندان و ارائهی بهترین استدلالها برای ماندن در اتحادیهی اروپا، کاری که پارسال در یک سری از پوسترهایش انجام داد، آنهایی که به رایگان قابلدانلود و توزیع بودند.
یک اتاق کامل به چینشی از میزهای دستساز اختصاص یافته است. در پروژه کانون خوانش حقیقت که تیلمانس از 2005 شروع کرده و همچنان ادامه دارد، هر گونه مصالح نوشتاری و دیداری در چیزی به شکل یک آلبوم رومیزی از مقالات و تصایر بایگانیشده، کنار هم آمده و مقابله و تطبیق داده میشوند؛ چیزی که حکم آزمون تورنسل4 برای زمان حال را دارد. مطالعاتی در باب تحقیقات مغزی و دشواری بیحدوحصر تغییر باورهای سیاسی افراد جامعه؛ گواهی بر گرم شدن زمین و چرا این گواه شکاکان را به تشویش میاندازد؛ فرآیند شناختی5، و اینکه چرا این آدمها به دروغگوبودن دونالد ترامپ اهمیتی نمیدهند. در این همهمهی بازدیدکنندگـان، نمیتوان همهچیز را آنطور که باید دید.کمی بعد، موسیقی در گالری جاری میشود و ما به اتاقی آبیرنگ هدایت میشویم. دیوار و سقف اتاق آکوستیک شده است. صدای بلند یک سیستم صوتی بینظیر، موسیقی گروه موسیقی بریتانیایی و دهههشتادی کالِرباکس را در اتاق طنینانـداز میکند. نوعـی باز انتشـار است. کالرباکس گروهی استودیویی بودند که هرگز اجرای زنده نداشتند، و بلندگوها موسیقی آنها را در نزدیکترین حالت ممکن به کیفیت اصلیِ ضبط، پخش میکـنند. پِلِیبکروم تیلمانس نخست در ثِـری بریجز –گالری/آتلیهاش در بثنالگرین6 – برپا شد و بعد وقتی به برلین رفت در آنجا. اتاق شامل انبوه صندلیهای چوبی قدیمی مدرسـهای رویهمریخته است. بدون توجه به آنها و در حالِ تماشای منظره روبرویم که آمیخته به نور خاکستریِ ساطع از رودخانه در یک روز زمستـانی است، کنار پنجره تنـها میرقصم.
در اتاقی دیگر و در یک نمایشگر ویدئو، تیلمانس هم میرقصد، تنها شرت به پا دارد، با ضربههای پای برهنهاش ریتم گرفته و روبروی نشانی بر دیوار به چپ و راست در حرکت است. ممکن است نشان سیاهِ روی دیوار یک حفره نور7 باشد. در نمایشگر مجاور، سایه او را میبینیم که بر دیوار دیگری نقش بسته و همان حرکات موزون را انجام میدهد، این دو تصویر به تناوب برهم منطبق شده و باز نامنظم میشوند. تیلمانس با رقص برای خود و حل شدن در ریتم، هم ساز است و هم نوازنده، در تعقیب خود است و در این تعقیب و گریز از خود عقب میافتد. این اتاق دوم، بعدتر کاشف به عمل میآید که در تهران است و چقدر غریب و گیراست.
Wolfgang Tillmans
در میان پرترهها –که شامل افراد مشهوری چون ریچارد همیلتون هنرمند، فرانک اُشِن خواننده و همچنین نیل مکگـریگور مدیر سابق موزه بریتانیا است- بازتاب چهرهی خود تیلمانس را میبینیم کـه در آینـهی فولادیِ خـطخطی، دندانهدندانه و کجومعوجکننده در ریدینگجِیل منکسر شده است. (این عکس پارسال –برای شرکت او در پروژه آرتاَنگِل گـرفته شـده است.)
و اینجا [پرترهی] گـوستاو مِتزْگـر اسـت،هنرمند [آلمانی]ای که اولینبـار، تقریبـاً یک عمر قبل، به عنوان یک مهـاجر در برنامهی کیندرترنسپورت8 وارد بریتانیـا شد. لاشههای رنگارنگ قایقهـایی کـه در لامپدوسا9 به گِـل نشستهاند گـذاری است به مهـاجرت اخیر پناهجویان به اروپا. در یکی از عکسهای بعدی، در یک عملیات نجات در نزدیکیهای ساحل، نور نقطهای یک بالگرد گشت ساحلی ایتالیایی بر دریایی تاریک تابیده است.
در يك عكس يك نفر زیر دیوار غزه ایستاده، انگار منتظر چیزی است و در عکسی دیگر رنگ سفید پخش شده بر صفحه عابربانک اسپانیایی به نوعی القاء کننده خشم و میل به ویرانگری. به انتها نزدیک میشویم. آخرین اتاق این نمایش، محصور در اقیانوسی خالی و بیانتهاست، تنها با جریانهایی درهمآمیخته، جریانهایی که هم بر سطح آب و هم در زیر آن جریان دارند. عکس حالتی که در آنایم نام دارد. در گوشهای چهار عکس بیزرقوبرق و کوچک از درخت سیبی با میوههای رسیده دیده میشود، درخت سیبی که بیرون آتلیه قدیمی تیلمانس در لندن روییده است.
هر جا را كه نگاه میکنی گوشهای از جهان، خود را فریاد میزند.
منبع: گاردین
پینوشت:
1- سانست بلوار خیابانی است در بخشِ غرب لس آنجلس، کالیفرنیا که از کنارههای ساحل اقیانوس آرام آغاز شده و تا قلب شهر امتداد مییابد.
2- جایزه ترنر (Turner Prize) که به نام نقاش بریتانیایی ویلیام ترنر نامگذاری شدهاست، جایزهای است که سالانه به یکی از هنرمندان تجسمی زیر 50 سالِ بریتانیا اهدا میشود. اهدای این جایزه توسط گـالری تیت در بریتانیـا صـورت میگیرد. به زعم بسیاری جایزه ترنر از زمان پیدایشش در سال 1984 به معروفترین جایزه هنری بریتانیا و یکی از مهمترین جوایز هنری اروپا تبدیل شدهاست.
3- داروهای ضد رتروویروسی نوعی دارو هستند که ویروس را نمیکشند، امّا پیشرفت بیماری را کند میکنند.
4- مادهی قرمز رنگی که از گلسنگ به دست میآید و در آزمایشها و فراکافتهای شیمیایی کاربرد دارد: در محیطِ بازی آبی رنگ میشود و در محیط اسیدی سرخ. آزمون اندازهگیری اسیدیتهی یک ماده.
5- شناخت به توصیف، اکتساب، ذخیرهسازی، تبدیل و مورد مصرف قرار دادن دانش میپردازد. عوامل مختلفی همچون ادراک، حافظه، زبان، استدلال و تصمیمگیری از جمله فرایندهای ذهنی هستند کـه در مراحـل گوناگون شناخت دخالت دارند.
6- محلهای در لندن.
7- حفره نور (Glory hole) دریچه و منفذی است در برخی دیوارهای توالتهای عمومی و پاساژها و غرفههای فروش فیلمهای مخصوص بزرگسالان که برای انجام آمیزش جنسی و دیگـر فعالیتهای جنسی و همچنین تماشای خودارضایی طرف مقابل یا مشاهده هر دو نفر ایجاد شده است.
8- انتقال کودکان (Kindertransport) برنامـهی نجـاتی سازمانیافته بود که نه ماه پیش از آغاز جنگ جهانی دوم به اجرا درآمد. بریتانیا، میزبان حدود 10000 کودک یهودی از آلمان، اتریش، چکسلواکی، لهستان و شهر آزاد دانتسیگ شد. این کودکان در پرورشگاهها، مسافرخانهها، مدارس و مزارع اسکان داده شدند.
9- جزیرهای در ایتالیا.