برای عموم کتابخوانها و اهالی فرهنگ، نام «م.ف فرزانه» با کتاب مشهور او آشنایی با صادق هدایت گره خورده است؛ اما شکی نیست که نمایش رایگان پنج فیلم مستند او در سایت هاشور به همراه «ویژهنامهی مصطفی فرزانه» که در این سایت به همت رضا حائری تهیه و منتشر شده است، این تصور را اصلاح میکند و تصویری گستردهتر از روشنفکری مهجور و کارنامهی متنوع کاری او ارائه میدهد.
پس از مشاهدهی فیلمها و مطالعهی ویژهنامه، مصطفی فرزانه دیگر برای خواننده، صرفاً یک ادیب و مترجم کمترشناخته شده و تحت سایهی سنگین صادق هدایت نیست. او با نامهای آشنای سینمای فرانسه مانند ژاک بِکر، میشل پیکولی، ژرژ فرانژو، هانری لانگوآ همکاری کرده، از پیشگامان سینمای مستند ایران است، اولین سینماگری است که در جشنوارههای کن، ونیز و لوکارنو حضور داشته و جایزهی بهترین فیلم هنری جشنوارهی لوکارنو را برای ساخت فیلم «زن و حیوان» (۱۳۴۱ ش.) دریافت کرده، اولین کلاس آموزش سینما را در ساختمان وزارت فرهنگ و هنر بر پا کرده، شاگردانی اثرگذار و نامآور مانند محمدرضا اصلانی را آموزش داده و تلویزیون ملی به همت او و چندتن دیگر از جمله فریدون رهنما و فرخ غفاری دایر شده است. خلاصه از جمله روشنفکران فرنگرفتهای بوده که با آگاهی مدرن غربی به ایران بازگشته تا در کسوت مدیر فرهنگی، پلی بزنند بین غرب و ایران جدید و سنت قدیم.
در گفتوگوی رضا حائری با او، در آغاز ویژهنامه، جوانب گوناگون فعالیتهای او شرح داده میشود.
با اینحال چرا چنین شخصیتی دور و مهجور ماند؟ چرا او را چنین کم میشناسیم و بهرغم توانایی و استعدادش، روند مؤثر فعالیتش ناگهان دچار انقطاع شد؟ اینها سوالاتی است که سعید عقیقی در مقالهی دوم این ویژهنامه با عنوان «پیچوخم فرزانگی» سعی در پاسخ به آنها دارد؛ مقالهای نسبتاً مفصل، که علاوه بر توصیف و تحلیل آثار فرزانه، کنش و منش او را بر زمینهی روشنفکری دههی ۴۰ قرار داده و نکات انتقادی مشخصی را بیتعارف و بیلکنت ولی با قدردانی و انصاف بیان میکند. کلام محوری مقاله، وصف دلزدگی و خستگی و سرخوردگیِ روشنفکران فرنگرفتهی ایرانی است که پس از بازگشتْ با تضادِ بین انتظارات و واقعیات روبرو شدند.
یادداشت سوم به قلم محمدرضا اصلانی، شرح خاطرات او از فرزانه با تمرکز بر کلاسهای آموزش سینما در وزارت فرهنگ و هنر است که به گفتهی او «فقط یک کلاس نبود، بل نحوی مدیریت فرهنگی بود برای فهم داشتن تکنسینها و تکنوکراتهای آیندهی یک سازمان فرهنگی رسانهای.» از بخشهای خواندنی یادداشت او، نحوهی طراحی لوگوی تلویزیون ملی است که به پیشنهاد فرزانه و با ایدهی او ترسیم شد.
یادداشت دیگر نوشتهی محمد تهامینژاد دربارهی فیلم «مینیاتورهای ایرانی» است. ویژگی نظرگیر این فیلم و همچنین فیلم «زن و حیوان» (که به گفتهی مصطفی فرزانه ایدهی آن را مستقیماً از آندره مالرو گرفته است) در این است که فیلمساز صرفاً مسحور جذابیتهای اگزوتیک آثار باستانی و سنتی ایران نیست، بلکه فیلمها بهرغم کوتاهی و سادگی در ساخت، ایدهای جامع و نظامبخش را طرح میکنند و قصد دارند میان آثار هنر قدیم ایران، رشتهای پیوسته و پایدار را دنبال کنند.
متن آخر نیز درنگی است بر مستند «جزیرهی خارک» نوشتهی همایون امامی. در پایانِ ویژهنامه برگهایی از جراید سالهای ۳۸ – ۱۳۳۷ دربارهی فیلمهای فرزانه چاپ شده و صفحهای نیز به فیلمشناسی او اختصاص یافته است.
این ویژهنامه در مجموع متنی خواندنی، مفید و بدون حشو و اطناب کلام است، و مقدمات لازم برای مشاهدهی فیلمها با دانستگی بیشتر و با نگاهی مسلطتر را فراهم میکند. تلاشی ارزشمند در پاککردن غبار فراموشی از چهرهی روشنفکری اثرگذار که نتیجهی آن به رایگان در اختیار خوانندهی فارسیزبان گذاشته شده است. در آخر حرفی نیست جز قدردانی و سپاس از این تلاش؛ بیش باد.
برای مشاهدهی رایگان فیلمها روی سایت هاشور کلیک کنید.
برای دانلود مستقیم ویژهنامه اینجا را کلیک کنید.