در ‌سه‌ـ‌چهار سال اخیر نمایش‌هایی از آثار مسعود سعدالدین، هنرمند ایرانی که حدود بیست‌و‌پنج سال است به آلمان مهاجرت کرده، در تهران بر پا شده است که دیدن آن‌ها مغتنم بوده و از این نظر باید کار برپادارندگان‌شان را ستایش کرد. هرچند که، احتمالاً به علت دشواری‌هایی که گردآوردنِ مجموعه‌ی منسجم یا جامعی از هنرمندی که سال‌ها در جایی دیگر کار کرده است، هیچ‌کدام از آن‌ها ــ چه به عنوان نمایشی از یک مجموعه‌ی خاص و چه به عنوان مرور بر آثار ــ نمایش‌هایی کامل یا منسجم نبودند و با اتکا به آن‌ها و حتی کتاب‌ـ‌کاتالوگ‌هایی که به‌همراه نمایشگاه‌ها انتشار یافت، نمی‌توان تصویر دقیقی از سیرِ کاری سعد‌الدین به دست آورد و به مطالعه‌ای جامع در مورد او پرداخت. من هم در نگارش متن با همین محدودیت روبرو بودم، و جز نمایشگاهی که در سال ۱۳۹۷ در گالری دیلمان برپا شد و کتاب همراه آن، و نمایشگاهی که حدود یک ماه پیش در گالری ۰۰۹۸ برگزار شد و کتاب همراهِ نمایشگاه، دسترسی دیگری به کار او پس از مهاجرت نداشته‌ام. به هر حال در متنِ پیشِ رو، جز جایی که به آثار قدیمی‌ترِ او اشاره کرده‌ام، من به دوره‌ی ده‌ساله‌ی اخیر کار سعدالدین می‌پردازم، که با مشخصات و ویژگی‌هایی که به نظرم می‌توان آن‌ها را ذیل چارچوبی مشترک بررسی کرد متمایز می‌شوند، و حدوداً نقاشی‌های از سال ۲۰۱۲ تا زمان حال را در بر می‌گیرد. البته، کار سعد‌الدین به عنوان یک هنرمند ایرانیِ مهاجر نیز، در دوره‌ای که «ماندن» و «رفتن»، مرکز و حاشیه، و تماس و تقاطع و تقابل فرهنگ‌ها در کانون مسائل مربوط به تولید فرهنگی و هنری، و همین‌طور تجربه‌ی زیست بلافصل ما، قرار دارند، دارای ظرفیت‌هایی برای طرح برخی نکات کلی‌تر است که آن‌ها را در بخش ۴ و پایانی نوشته آورده‌ام.

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.