وضعیت و جایگاه هنر در موقعیت‌های استثنایی و بحران‌سازی چون جنگ از مسائلِ تامل‌برانگیز دوران مدرن است که در ادامه‌ی بحث‌های گسترده‌تر و اساسی‌تری پیرامونِ نسبت هنر و زمینه‌های اجتماعی و سیاسی دورانش باید پیگیری شود. اما فارغ از بحث‌های نظری درباره‌ی این مسئله شاید به نوعی مواجهه‌ی هنرمندان با این موقعیت‌های ویژه بتواند چگونگی این نسبت‌ها را برای ما بازتعریف کند.

به طور کلی تاثیر جنگ بر هنر دو مسیر عمده را پیش روی‌مان می‌گذارد. مسیر اول نه در نسبت‌های مستقیم و انضمامی‌تر که در سیر کلی سبک‌ها و گرایش‌های هنری، و چرخش‌های معرفتی دوران مشخص می‌شود. مثلاً می‌توان از رکود هنر در زمان جنگ سخن گفت یا هنر دوران پس از جنگ را بررسی کرد. اما مسیر دومی که اینجا ما با آن سروکار داریم مواجهه‌ی عینی هنرمندان با خود جنگ و نشانه‌ها و اثرات ملموس آن است؛ یعنی بررسی آثاری که دقیقاً به خود مضمون جنگ پرداخته‌اند. مشخصاً آن‌چه در گردآوری این مجموعه برای ما اهمیت دارد چگونگی تعین‌بخشی نقاشان به تجربه‌ها و تاثیراتشان از جنگ است؛ این نکته که نقاشان، چگونه تجارب خود از رویداد تروماتیک و سهمگینی چون جنگ را به نظامی تصویری تبدیل کرده‌اند. در این رابطه پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا در این نقاشی‌ها با شیوه‌های جمعیِ فهم در شکل‌بخشی به واقعیتِ جنگ روبرو هستیم؟ برای مثال تصاویر اکسپرسیونیستی- آلمانیِ اتو دیکس و بکمان در برابر تصاویر آرام و خوددارِ اریک کنینگتون و الکس کلویل در سنت انگلیسی- کانادایی می‌توانند چه نسبتی با خود واقعیت جنگ برقرار سازند؟

برای روشن‌تر شدنِ این پرسش‌ها و حفظ انسجام این پرونده* که شاید بهتر است آن را پرونده‌ای تصویری بدانیم ما سعی کردیم نقاشی‌هایی محدود به زمان و مکان مشخص گرد آوریم و توضیحات مختصری درباره‌ی هر تصویر تا جایی که ممکن باشد به آن ضمیمه کنیم. این نقاشی‌ها به طور خاص درباره‌ی جنگ‌ جهانی اول و دوم هستند و از بین آثار هنرمندانی انتخاب شدند که کشورهایشان مستقیماً در این دو جنگ بزرگ مشارکت کردند. علاوه بر این، به‌رغم آگاهی از این نکته‌ که نقاشان دوره‌ی مدرن کمتر به ثبت دقیق وقایع تاریخی پرداخته‌اند و مواجهه‌ای باواسطه‌تر و ذهنی‌تر با رویدادهای زندگی‌شان داشتند، ما آثاری را برگزیدیم که عناصر و نشانه‌های مرتبط با جنگ در آن‌ها حضور داشته باشد. به این ترتیب در این مجموعه با روایت‌های گوناگونی از جنگ همراه خواهیم بود.

 پیشنهاد تماشا: فیلم مستند پل نش: ارواح جنگ

*پرونده‌ی جنگ در ابتدا برای انتشار در صفحه‌ی اینستاگرام حرفه: هنرمند تهیه شد. مطالب این پرونده از منابع گوناگونی همچون سایت تیت، موما، سایت‌های شخصی هنرمندان استخراج و در یک کار جمعی ترجمه و تألیف شد؛ فرنوش جندقیان، علیرضا رضایی‌اقدم، محمدرضا ربیعی و فروغ خبیری مطالب این پرونده را تهیه کردند.

اریک کنینگتون، کنزینگتون در لاونتی، ۱۹۱۵، انگلیس

«نقاشی که می‌خواست جنگ را بیاموزد.» این جمله شرح حال اریک کنینگتون نقاش و مجسمه‌ساز انگلیسی‌ست که بیشتر از او با عنوان «هنرمند جنگ» یاد می‌شود. کنینگتون که متولد ۱۸۸۸ میلادی بود، در طی دو جنگ جهانی هم به عنوان سرباز و هم به عنوان نقاش حضوری فعال داشت.

در ۶ آگوست ۱۹۱۴ میلادی، چند روز پس از شروع جنگ جهانی اول، کنینگتون در گردان ۱۳/۱ ملقب به گردان «کنزینگتون» از هنگ لندن نام‌نویسی کرد. پس از چند ماه آموزش در انگلستان، از نوامبر ۱۹۱۴ با گردان خود در جبهه غربی جنگید، اما در ژانویه ۱۹۱۵ مجروح شد. یکی از انگشتان پای چپ کنینگتون قطع شد و او خوش شانس بود که به دلیل جراحات و عفونت‌های پس از آن، پایش را از دست نداد. عفونت باعث شد تا او چهار ماه در بیمارستان‌های لندن و لیورپول بستری باشد و سپس در ژوئن ۱۹۱۵ به دلیل «نامناسب بودن برای خدمت بیشتر» از بیمارستان مرخص و از ادامه‌ی جنگ معاف شد.

در طی چند ماه خدمت فعال نقاش در جنگ جهانی اول، گردان «کنزینگتون» نزدیک ۱۲۷ نفر تلفات داشت که این رقم تا زمانی که او تصویر گردان خود را با رنگ روغن به روی شیشه بیاورد، به نزدیک ۶۳۰ نفر رسیده بود. این یعنی ۹۰ درصد اعضای هنگ تا زمان اتمام تابلو کشته یا به شدت مجروح شده بودند.

همین مقدمه‌ی کوتاه کافی‌ست تا دریابیم که چرا و چگونه کنینگتون نقاشی «کنزینگتون در لاونتی» را این چنین تاثیرگذار تصویر کرده است. او خود به عنوان عضوی از هنگْ پرتره‌اش در تصویر قابل تشخیص است. در بالا و سمت چپ تصویر مردی با سبیل که یک بالاکلاوای مشکی بر سر کشیده است و همچون دیگر هم‌قطاران خود مبهوت به نقطه‌ای نامعلوم نگاه می‌کند، همان نقاش جوان این تابلو است.

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.