کته کلویتس پس از ازدواج با کارل کلویتس به مدت ۵۰ سال در خانهای واقع در محلهی کارگرنشین برلین زندگی و کار کرد. کارل پزشکی مخلص و فداکار بود که در همین محلهی محروم به کار طبابت پرداخت و در طول زندگی مشترک خود با همسرش، همواره یار و پشتیبان او در فعالیتهای هنریاش بود.
کلویتس بعد از تولد دو فرزندش، هانس و پیتر، به کار هنری خود ادامه داد و در سال ۱۹۱۹ بهعنوان نخستین زن در آکادمی برلین انتخاب شد. او از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۳ بهعنوان مدیر کلاسهای عالی هنرهای گرافیک در این آکادمی خدمت کرد و سپس توسط نازیها از مقام خود عزل شد.
در سال ۱۹۱۴ پیتر، پسر کوچک کلویتس، در جنگ کشته شد و در سال ۱۹۳۶ هیتلر کار او را به علت شعار صریحِ «جنگ دیگر هرگز!» ممنوع اعلام کرد. کلویتس با آنکه آلمان را عاشقانه دوست داشت، اما به جایی رسید که اندیشهی فداکاری جوانان برای آرمانهای ملی را نقد و نفی کرد. هانس سالها کوشید تا مادرش را به نوشتن زندگینامهی خود ترغیب کند اما کلویتس همواره پاسخ میداد که اگر چیزی در زندگی او اهمیت داشته باشد، همانا کار اوست. با این همه، در سال ۱۹۲۲ کلویتس برای رضایت خاطر هانس مطالبی درمورد دوران کودکی و نوجوانی خود نوشت. در این یادداشتها آنچه کلویتس دربارهی جنسیتش مینویسد، همبستگی و همدردی عمیق او را با زنان نشان میدهد. احساسی که همواره از خلال آثارش به بیرون میتراود:
«گرچه گرایش من به سمت جنسیت مردانه تفوق داشت اما در عین حال غالباً به سمت جنسیت خودم نیز کشیده میشدم. گرایشی که تا مدتها بعد بهدرستی نمیتوانستم آنرا بفهمم و توجیه کنم. در واقع من معتقدم که دو جنسی بودن عاملی مهم و ضروری در آفرینش هنری است. در هر حال، این وجه مردانه در درون من، مرا در کارم یاری داده.»
یادداشتها و دفترچهی خاطرات کلویتس، به گفتهی هانس، نشان میدهد که «او چطور با نیروهای متخاصم درون خود میجنگید. و این جدال تا چه حد در پیشرفت و تکامل کار او مؤثر بود.»
دفترهای یادداشت روزانهی کته کلویتس شامل ۱۰ جلد دفتر قطور است. اولین مدخل، در ۱۹ سپتامبر ۱۹۰۸ نوشته شد و آخرین آن، ۳۵ سال بعد، در ۷ مه ۱۹۴۳ با نقلقولی از گوته پایان گرفت.
مداخل بهصورت منظم نوشته نشدهاند. گاه فواصل طولانی مابین آنها خلاصه و مرور شده و گاه به کلی از قلم افتاده است. تنها در دورههای گوشهگیری و درونگرایی یا تجربیات عینی شدید، یادداشتها تقریباً روزبهروز نوشته شدهاند.
مضامین اصلی، من، انسان و کار، در سراسر یادداشتها تکرار میشوند؛ همچنان که بیشتر یه ثبت ناکامیها و افسردگیها، ناامیدیها و مشکلات پرداخته میشود تا تجربیات خوشایند که معمولاً بدیهی بهشمار میآیند.
کلویتس در این یادداشتها به تشریح موقعیتهای مختلف خود بهعنوان دختر، مادر و مادربزرگ میپردازد، دربارهی زندگی زناشوییاش مینویسد و تقریباً هر سال در شب عید سال نو یا در روز عید حوادث سال گذشته را با نظری انتقادی مرور میکند. او همچنین دربارهی موفقیتها و شکستهای حرفهای خود و ارزیابی هنرِ معاصرانش مینویسد و هر آنچه که در نثر و شعر و ادبیات برایش ارزشمند و گرامی است در این نوشتهها جای میدهد.
حیرتآور یا شاید طبیعی است که تمام موضوعات آثار کلویتس در دفترهای یادداشت او تکرار میشوند. همدردی و آزردگی، جنگ و مرگ و وداع، عشق مادرانه و گاه شادی و خوشحالی – بهخصوص در مورد کودکان – همچنین تأملات خودکاوانه و رنجها و محنتهایی که با صدها تصویری که او از صورت خود نقاشی کرد مرتبط است.
در زندگی کته کلویتس، ازدواج، مادری و هنر در کلمهی عشق به هم میپیوندند.
پیشنهاد تماشا: مستند «کته کلویتس: پرترهای از نقاش اکسپرسیونیست آلمانی»
در زیر قسمتهایی از این یادداشتها را میخوانیم.
۳۰ دسامبر ۱۹۰۹
نمایشگاه روز شنبه افتتاح شد. من با هانس به آنجا رفتم. کارهایم به خوبی روی دیوار آویزان شده بود، اگرچه اچینگها جدا شده بودند. با اینهمه، من دیگر چندان راضی نیستم. کارهای بهتر و شادابتر از کارهای من در آنجا زیاد بود…
فرم و لیست دیدگاه
۱ دیدگاه
خیلی زیبا و تاثیر گذار بود، حسهای واقعی یک مادر در زمان جنگ جایی که در تقابل با ایدئولوژیهای جنگ قرار میگیرد را دوست داشتم، گاهی فکر میکنم هیچ مادری در دنیا با میل و رغبت فرزندش را به جنگ نفرستاده همچنان که هیچ مادری دلش نمیخواهد فرزندش از بلندی سقوط کند و حتی وقتی پیر میشود هم دارد از فرزند خیالیاش مراقبت میکند. لعنت به جنگ