اثری از جان بالدساری هنرمند نعاصر آمریکایی

نظریه چیست؟ / جاناتان کالر / امیر احمدی‌آریان

بخشی از مقاله:

پس نظريه چيست؟ بخشي از مشکل در خودِ اصطلاح نظريه است، که در دو جهت عمل مي‌کند. از يک سو مي‌گوييم «نظريه نسبيت»، که منظورمان مجموعه‌ای مشخص و تثبيت‌شده از گزاره‌هاست. از سوي ديگر، همان کاربرد عادي و روزمره نظريه را داريم:

«چرا لورا و مايکل جدا شدند؟»

«راستش، نظرية من اينه که…»

در اين‌جا معناي نظريه چيست؟ نخست، نظريه «نظرورزي» و «گمانه‌زني» را به ذهن متبادر مي‌کند. اما نظريه با حدس يکي نيست. «حدس مي‌زنم…» مبتني بر اين فرض است که جواب درست وجود دارد، اما من نمي‌دانم: «حدس مي‌زنم لورا از غر زدن‌هاي مايکل خسته شده، ولي مري حتماً مي‌دونه، وقتي اومد ازش مي‌پرسيم.» اما نظريه، نوعي نظرورزي است که حرف‌هاي مري هم بر آن تأثير نخواهد داشت، توضيح و تشريحي است که حقيقت و دروغش به سختي قابل نشان دادن است.

نظریه چیست؟

«نظريه من اينه که…» در آغاز شکلي از توضيح به نظر مي‌رسد که خيلي روشن نيست. انتظار نداريم جمله اين طور ادامه پيدا کند: «نظرية من اينه که دليل جدايي، رابطة مايکل با سامانتاست.» اين نظريه نيست. براي آگاهي از رابطة مايکل و سامانتا، که فرض کرده‌ايم بر رابطة مايکل و لورا تأثير گذاشته، نيازي به دقت و استدلال نظري نيست. نکتة جالب اين است که اگر گوينده بگويد: «نظرية من اينه که مايکل با سامانتا رابطه داشته»، بلافاصله ماهيت اين رابطه خود موضوع بحث مي‌شود، ديگر قطعيتي در کار نيست و نظرية ممکن پا مي‌گيرد.

اما در مجموع، براي آن که توضيحي به عنوان نظريه لحاظ شود، نه تنها نبايد روشن باشد، بلکه حتماً بايد واجد درجه‌اي از پيچيدگي باشد: «نظرية من اينه که لورا هميشه عشقي مخفي به پدرش داشت و مايکل هيچ وقت نتونست بين اون دو نفر جاش رو باز کنه.» نظريه بايد چيزي بيش از فرض صرف باشد: نظريه نمي‌تواند واضح باشد، نظريه شامل مجموعه‌اي از روابط پيچيده‌ است که بين مجموعه‌اي از عوامل نظامي برقرار مي‌کند، و به راحتي قابل رد يا اثبات نيست. اگر اين مؤلفه‌ها را به ياد داشته باشيم، درک آن‌چه «نظريه» ناميده مي‌شود ساده‌تر خواهد شد.

سبد خرید ۰ محصول