ایزابلا کوئینتانیلا رئالیست‌های نوین اسپانیا / ویلیام دیکس / سارا نیلی 1970

رئالیست‌های نوین اسپانیا / ویلیام دیکس / سارا نیلی

 

اسپانیایِ امروز، جنبش‌های رئالیستی نوین بسیاری را به خود دیده است. اما مفهوم «نوین» به معنای تحول سبک و دیدگاه آنان نسبت به پایه‌های نقاشی رایج و آکادمیک معاصر در اسپانیا و آنچه در قرن گذشته، با عنوان رئالیسم جا افتاده‌است، نیست.

آثار رئالیست‌های نوین به جنبش‌هایی متفاوت، تقسیم شده‌اند؛ از آثار تغزلی سویلی‌ها گرفته تا آثار زمخت مادریدی، از هجويات والنسیایی‌ها تا همان اندوهگینی مادریدی، همگی این گرایشات را شامل می‌شود؛ که با وجود برخورداری از ویژگی‌های بارز و شاخصه‌هایی مجزا، همگی در پوششی هماهنگ از خصیصه‌ای ملی، به اشتراک می‌رسند؛ نوع نگرش و نحوه برخورد با تکنیک و مفاهیم، در تمامی این جنبش‌ها خصلتی اسپانیایی دارد.

البته باید هم‌چنین باشد: در عصر رسانه‌های گروهی و ارتباطات جهانی و در مقایسه با آمریکایی‌هایی که خود را در ذیل مفاهیمی مشابه تحلیل و بررسی می‌کنند، یکدستی هنر اسپانیا، چندان دور از ذهن هم نمی‌نماید؛ به‌روشنی پیامدی است حاصل فضای حاکم و غالب بر زندگی جاری در اسپانیا؛ فضای «تک‌گرایی» و «سنت گرایی»

«تک‌گرایی» آمریکایی، نتیجه‌ی این تفکر است که دنیای خارج را آن‌چنان در پس خود و عقب‌مانده می‌شناسند که، به‌شمار نمی‌آورند؛ درحالی که ملت اسپانیا، مسلم می‌دانند تمامی دنیا، چنان از آنان پیشی گرفته است که از ارتباطات خارجی می‌گریزند و تنها به عوالم داخلی، دل‌خوش کرده‌اند. البته آنچه در جنبش‌های نهادین قرن بیستم، معیار سنت هنرمندان آمریکایی به‌شمار می‌آمده، بر دوش تاریخ هزارساله‌ای بنا گشته که در اسپانیا تکوین یافته است. از سویی دیگر، نگرش رایجی که هنر اسپانیا را زیر مجموعه غیررسمی اما متأثر از جریانات معاصر خارجی به‌شمار می‌آورد، از اساس به بیراهه می‌رود.

از گذشته تا به امروز شاهد بوده‌ایم که اسپانیا در عایقی پوشیده و مهجور و در حاشیه بوده است و هرچندگاه تشابهی ظاهری را می‌توان در هنر این سرزمین با دیگر نقاط دنیا، به‌صورت نسخه‌هایی کم‌مایه و مهجور، شناسایی کرد. اما الگوهای هنر در اسپانیا، شیوه‌های کار و حتی مدل‌ها از پایه و بنیان متقاوت است و گزافه‌گویی نیست اگر یادآور شویم چنین دست‌آوردهایی، از منابع وطنی این هنرمندان برخاسته است و آشکارا می‌توان ماهیت اسپانیایی جاری در آثار این هنرمندان را بازشناخت.

تمركز فتورئالیست‌های آمریکایی بر چگونگی انتخاب موضوع و فضاسازی بصری معطوف بوده است، تلاشی که در سطح باقی ماند. در کنار این جریانات جنبش‌های رئالیستی اسپانیا بر پایه مطالعه متمرکز و یا دوری جستن از شیوه‌های مرسوم بر مبنای ایجاد نوروسایه‌هایی دراماتیک در صحنه، هدف اصلی خود را در نمایان‌سازی مفاهیمی جستجو می‌کردند که در لایه‌های زیرین و بستر پنهان هر سوژه می‌توان یافت. این نقاشان در تحقق این هدف تلاشی صنعت‌گرانه درپیش گرفتند.

رئالیست‌های نوین اسپانیایی عکس را نیز به‌دلیل کاستی‌های آن در ثبت و بیان نور و فضا، کاملاً رد می‌کنند! به‌نوعی شاید همچنان در حال نبرد با دوربین به‌سر می‌برند و هنوز بر توانایی‌های خود بر عکس می‌بالند؛ بر این مبنا که با ریزبینی موشکافانه و به حرکت دست، در طراحی‌هایِشان، پیش از آنچه ماشینی بر فیلم ثبت می کند، دریافت کرده و ارائه می‌دهند. شاید ادوارد هاپر، نمونه مناسبی در تشابه با این تفکرِ رئالیست‌های نوین اسپانیایی باشد؛ چنان که هدف اصلی‌اش را پیش از وفاداری‌های بصری و پرداخت به شیوه‌های قلم‌گذاری، در درک و ایجاد تصویری از فضا و شوروحال زندگی روزمره جستجو می‌کرد.

این مقاله، تمرکز اصلی خود را بر قدیمی‌ترین و تحسین‌برانگیز‌ترین جنبش‌های اسپانیا، و اولین نسل از رئالیست‌های مادرید معطوف می‌دارد. البته صفت قدیمی‌ترین، رئالیست‌های خارجی را به شک می‌اندازد؛ این نقاشان، اکثراً بیش‌از چهل سال سن دارند. آنچه «قدیمی» می‌شماریم، جنبش آنهاست که ریشه‌های آن به اوایل دهه ۵۰ می‌رسد؛ دوران کشاکش دنیای هنر اسپانیا، و آشوب درگیری‌ها و دوگانگی بارسلون و اعضای جنبش EI Pas0 (که بعدها شکل گرفت، آبسترهای نوین و متناسب را جستجو می‌کردند).

برچسب‌ها:
سبد خرید ۰ محصول