بخشی از گفتوگو:
رستمی: رشته گرافیک دیزاین که ما در ایران آن را به نام ارتباط تصویری میشناسیم، در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته و خیل عظیمی از جوانان جذب این رشته شدهاند، آیا این تعداد دانشجوی ارتباط تصویری بر اساس نیازهای جامعه جذب دانشگاه شدهاند؟ آیا دانشگاه به عنوان یک نهاد دولتی، فاکتورهای لازم برای پرورش دانشجویان این رشته را داراست و در نهایت فارغالتحصیلان این رشته در حال حاضر قابلیتهای لازم جهت جذب در بازار کار را دارند؟
مصطفی اوجی: به طور کلی آموزش در دانشگاه در دو دوره ارائه میشود: یکی دورهی کارشناسی با لیسانس و دیگری کارشناسی ارشد یا همان فوق لیسانس. آخرین شرح درس مدون شورای هنر در مورد آن مربوط به سال ۶۳ میشود که اگر به شرح درس ها و اهداف آن مراجعه کنیم، با توجه به لزوم به روز بودن گرافیک متوجه میشویم که متأسفانه مواد مذکور ارتباطی با جامعه امروز و نیازهای آن ندارد. در این مواد درسها دروسی وجود داشت که بسیار کلی بود و علاوه بر آن هیچ بازدهی خاصی به همراه نداشت. این نکته را نباید فراموش کرد که در دانشگاه علاوه بر نیازهای آموزشی، اولویتهای حرفهای هم مهم هستند.
فکر میکنم این مسأله تا حدودی به اشکال در گزینش دانشجو نیز باز میگردد. در کنکور یک سری دروس جنبی لحاظ شدهاند که عدهی زیادی به خاطر همین دروس جنبی و نمرهای که به خاطر آن به دست میآورند وارد دانشگاه میشوند و بالطبع در رشتهی اصلی که به خاطر آن وارد دانشگاه شدهاند ضعیف هستند. طبیعی است که بعد از تمام شدن دانشگاه به طور متوسط از بین ۲۵ نفر تنها ۴ یا ۵ نفر آنها جذب بازار کار شوند.
بعد از گذشت سالها، به این نتیجه رسیدیم که این شرح درسها کارآمد نیست و باید بازنگری شود، کما اینکه وزارت علوم هم اخیراً به این موضوع توجه کرده است، بر این اساس، سازمان سنجش و شورای عالی برنامهریزی (کمیتهی هنر)، گروههایی مأمور نموده، تا دروس را برای هر دو دوره لیسانس و فوق لیسانس بازبینی کنند، در خود دانشگاه هم علاوه بر شرح درس تعیین شده، پروژههای جدیدی بر مبنای نیازهای روز جامعه تعریف شده است. با تمام این تفاسیر ، متأسفانه آنچه بر دانشجو تأثیر بیشتری دارد آن چیزی است که امروزه در جامعه به عنوان گرافیک رایج است. هر چقدر هم که در دانشگاهها بر محتوا و مفهوم تأکید شود، وقتی دانشجو یک سری ترکیببندیهایی بدون هیچ محتوا و مضمونی بر در و دیوار میبیند -که بیشتر آنها هم در زمینهی فرهنگی کار شدهاند- مسلماً دچار تناقض بین آموختهها و شیوههای رایج میشود.
دانشجو میبایست بیرون از دانشگاه به عنوان آثار حرفهای چیزی فراتر و بهتر از آنچه در دانشگاه ارائه میشود بییند، نه اینکه آنچه دیده میشود با آن متناقض باشد و یا از نظر کیفی در سطح پایینتری از آن قرار بگیرد. علاوه بر آن، همهی اینها میبایست در راستای آموزشی باشد که به لحاظ آکادمیک و تکنیکی کسب میکند.
مصطفی اسدالهی: فکر میکنم گزینش دانشجو را باید به خود دانشگاه ارجاع دهند. این مورد به خصوص در مورد دانشگاههای بزرگ صدق میکند. در این موارد وقتی شما برنامهی خوبی داشته باشید، بر طبق آن میبایست دانشجوی درست هم داشته باشیم، این انتخابها بر مبنای برنامهها، مطابق با شرایط و استانداردها میبایست صورت بگیرد و کسانی جذب شوند که علاوه بر استعداد، با علاقه به این سمت آمدهاند، این طور نباشد که اشخاص با استعداد پشت دانشگاه بمانند و تنها افرادی بیایند که مطابق با بعضی آییننامهها و شرایط عجیب و غریب انتخاب شدهاند، بنابراین یکی از نکات مهم این است که گزینش دانشگاهها به دست خود دانشگاه انجام شود و هر دانشگاه بنا بر تفکری که دارد با برنامه و هدف خودش دانشجویش را انتخاب کند. …