بخشی از متن:
علمای فرنگ پیرو این عقیده شدهاند که ملت ایران از عهد شاه عباس صفوی به اینطرف، از حیث تمدن، چیزیکه قابل تحسین و ستایش و نمونهای از آثار مدنیت قدیم ایران بوده باشد به وجود نیاورده و در هیچیک از رشتههای صنایع مستظرفه یک اثر ترقی و تجدد و یا اقلاً یک تقلید قابل ذکر از آثار قدما نشان نداده است.
بعقیدۀ این شرقشناسان، تمدن و صنعت قدیم ایرانی یکباره ملت ایران را بدرود گفته و زادۀ هنر و دانش آریائی، قرنهاست که در آغوش این ملت، جان سپرده و بزیر خاک رفته است، ایرانی، دیگر قابل نشان دادن یک زندهدلی و قادر بر زنده کردن تمدن قدیم خود نمیباشد.
با اینکه ما اعتراف میکنیم که براستی درین قرنهای گذشته، ملت ایران نه در معماری و حجاری، نه در نقاشی و موسیقی و ادبیات و نه در کارهای کشوری و لشکری قدمیکه یاد از روزگار باشکوه پیشین او بیاورد برنداشته است، با وجود این ما را عقیده جز اینست که روح ذکاوت و فطانت نژادی ملت ایران بکلی مرده باشد بلکه چنانکه بارها در صفحات این مجله اشاره کردهایم. ملت ایران یکدورۀ فترت میگذراند و یکشب بحران بآخر میرساند و باز از تأثیر بعضی عوامل مؤثر و مقوی سیاسی و اجتماعی. دورۀ طراوت و جوانی خود را از سر خواهد گرفت و چشمهای جهان تمدن را با آثار حیرتبخش ذکای خود خیره خواهد کرد.
چنانکه در قلمرو ادبیات، جهان ایران ما خالی از استادان فن ادب و زندهداران نام فردوسی و حافظ نیست؛ در رشتۀ نقاشی نیز، مادر وطن ما، از زائیدن امثال مانی و بهزاد نازا و ناتوانا نشده و هنوز فرزندانی پرورش میدهد که در جلو آثار دستهای معجزنمای آنان، همین محققین فرنگ و همین منکرین ذکاوت ایرانی انگشت حیرت بدندان میگزند و به وجود روح زندگیبخش صنعت ایرانی ایمان میآورند.
بلی، قرنها بود که روح صنعت ایرانی در پس پردههای تودرتوی وحشت و نادانی افسرده و پنهان مانده بود. چندیست که یک نسیم روحنواز آزادی وزیدن گرفته و دارد این پردهها را کمکم دور میکند و آن روح صنعت از نوبیدار و با جلوههای دلربا و فطری خود بروشنی دادن انظار جهانیان میآغازد. چنانکه از یکطرف تراوشهای قلم سحرشیم استاد یگانۀ صنعت، تمثال همت و فضیلت، مشوق و مربی ارباب هنر، نادرۀ فطرت آقای کمالالملک وزیر صنایع مستظرفۀ ایران و مؤسس مدرسۀ صنایع مستظرفۀ طهران و از طرف دیگر آثار دست معجزنمای استاد هنرور، زندهکنندۀ نام بهزاد و مانی و معرف ذکاوت و نمایندۀ صنعت ایرانی در خارجه آقای میرزا حسینخان طاهرزادۀ تبریزی مزینالسلطان، معلم فن تذهیب در الخطاطین اسلامبول و همچنین محصولات قلم سایر استادان هنر و صنعت که در گوشه و کنار ایران وجود دارند و بدبختانه از آثار آنان چیزی بنظر ما نرسیده است، ما را به زنده شدن روح صنعت و به دمیدن صبح آزادی و حقیقت نوید و امید میبخشند.
اینک درینجا یکی از دو قطعه آثار آقای میرزا حسینخان طاهرزاده را که اخیراً در نمایشگاه صنعتی اسلامبول بمعرض تماشا گذاشته شده و در مورد بسی ستایش و تحسین ارباب فن و صنعتشناسان گردیده برای نمونه چاپ و قسمتی از تقدیرهای ارباب فن را که در اکثر جراید و مجلههای اسلامبول نوشتهاند ترجمه و درج میکنیم.
مجلۀ «یکی مجموعه» در شمارۀ ۸۱ خود پس از دادن شرح مفصل از اغلب تابلوها و پردههائیکه در نمایشگاه سالیانۀ غلطه سرای در اسلامبول بتماشا گذاشته شده بود دربارۀ دو قطعه تابلوی آقای طاهرزاده چنین مینویسد:
«پیش از خاتمه دادن بسخن لازم میدانیم که از دو قطعه آثار استاد فن مینیاتورسازی آقای طاهرزاده چند کلمه بحث کنیم. یکی ازین دو قطعه تاریخ یوسف و زلیخا و دیگری هم حکایت خسرو و شیرین را نشان میدهد. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.