بخشی از مقاله:
انقلاب پنجاه و هفت بسیاری چیزها را در این مملکت زیر و رو کرد. خیلیهایش اظهر من الشمس است و بر همگان آشکار. بعضی از این دگرگونیها اما هنوز زیر آوار سنگین آن چند سال هیاهوی تمامعیار مدفون مانده و دیده نشده. یکی از اینها انقلاب در زبان شاعرانه است که سرنوشت شعر فارسی را دگرگون کرد. در آن چند سال که جامعهی ایران از هر لحاظ پوست میانداخت و به دوران جدید قدم مینهاد، به تبع این فراز و نشیبها شعر فارسی نیز تحولی عظیم را از سر میگذراند و تجربههای نوی فراوان داشت، طوری که شعر بعد از انقلاب ایران با شعر پیش از انقلاب تفاوتهای ماهوی جدی دارد. …
همیشه در دل تاریخ گفتارهایی وجود داشته است که سکوت مبدل شده است؛ سکوتی که باید با صدای رسا گفته میشد، چراکه هیچوقت علت یک واقعه نباید دفن شود اما چه میشود کرد که جهان برای تمام علتها جایی ندارد.
امیر احمدی آریان اینبار در مقالهی پیش رو سعی کردهاست این سکوت و خاموش بودن را بشکند و از حقایقی از گذشته و حال ادبیات ما بگوید که باید گفته میشد و نشد؛ از شعری که تا زمان انقلاب اسلامیف میتوان گفت بیشت ترین و بهترین ابزار برای بیان احوال مردم و زمانهی خود را داشت و به تناسب ساختار خود، زبانی بود که میتوانست به دست فردوسی، رودکی، حافظ و … از روزگار خود سخن بگوید. حال باید دید از نخستین سالهای زندگی شعر ایران تا کنون چه وقایعی باعث تغیر شکل شعر شد و چه در ملت و جامعه رخ داد که باعث شد نیما یوشیج، این مرد آشنا با شعرِ غریب در زمانهی خود از جا برخاست و تمام قواعد گذشته را شکست و زبان شعر را عوض کرد؟ چه شد که نیما آنچنان به زبان عامه نزدیک میشود که گویی این زبان نیست که به شعر از داروگ زمان بارش آزادی را طلب میکند بلکه این شهر است که با زبان عامه اما به شیوهی بدیع داروگ را صدا میزند.
و اما در همین زمان نو در شعر است که مردم به سمت نوع جدیدی از ادبیات میروند و آن رمان است؛ نوشتهای که با کلمات بیشتری مردم و حال و اوضاع آنها را درک کردهاست. در این مقاله با هم از زمانهی نابسامان دورهی پهلوی عبور میکنیم و به یک انقلاب میرسیم، انقلابی که برعکس انقلاب مشروطه از دل خیابان و مردم آن بلند میشود، مردمی که عادی بودند اما برای یک تغییر غیر عادی متحد شدند و این اتحاد، سرآغاز تحولی عظیم در ادبیات ما شد؛ تحولی که در آن حرفهایی خاموش شدهاند که امیر احمدیآریان از آن حرف زده است. با ما همراه باشید.