بخشی از متن:
انگار که در سکوت حوضخانهای یله شدهام و به فواره گوش میدهم و احساس میکنم خنکای آن قطره قطره به درونم سرایت میکند. در مقابل اثری از «محمدحسن»، نقاش قاجاری ایستادهام و در حیرت آن همه درک نقاشانه به آن خیره میشوم. دوست دارم مدتهای مدید نگاهش کنم. صمیمیت جاری در آن مجذوبم کرده است. ساعتها میشود آن را نگاه کرد و از باغ پر از رنگ آن چشم دل را سیراب کرد. راستی غنای این پالت نقاشانه چه بر سرش آمده در مقابل این اثر همان حسی به من دست میدهد که در مقابل فرشهای نفیس ایرانی در من ایجاد میشود. احساس میکنم چه قرابت عجیبی بین رنگهای این تابلو و رنگهای فرشهای ایرانی وجود دارد. احساس میکنم «محمدحسن» هنگام خلق این اثر فقط لحظاتی از معاشقه نقاشانهاش با زندگی را ثبت کرده و بس. و این اثر در پی یک رفتار نقاشانه با زندگی خلق شده، بی هیچ قصد و غرضی بیآنکه حتی به آویخته شدن این اثر به دیوار فکر کرده باشد.
چیزی ورای مهارتهای تکنیکی در این کار موج میزند، که همان رابطه صمیمانه با زندگی است که هیچ پشتکوارو زدنی جایش را در هنر نمیگیرد. با فروکش کردن جذبه اولیه در مقابل این اثر، خودم را از دل طوفان ایجاد شده بیرون میکشم و لختی در آرامش به آن مینگرم و از خودم میپرسم چگونه این ولوله در من ایجاد شد؟ شاید اگر این حس خانه در مقابل یک اثر شناخته شده مثل «ندیمههاه اثر ولاسکز» به من دست میداد برایم عجیب نبود. چرا که شنیدهها و خواندههایم درباره آن پیشاپیش ذهنم را احاطه میکردند و مرا آماده رویارویی با یک اثر بزرگ میکردند و میدانستم جزء جزء آن را باید با دقت و احترام نگاه کنم؛ ولی در مقابل تابلوی «بهرام میرزای اثر محمد حسن، بدون هیچ یک از آن دنگ و فنگها خلع سلاح شدم و همه چیز در نهایت بیتکلفی اتفاق افتاد و بیهیچ تحمیلی با احترام تمام مدتها به آن خیره ماندم. و حالا چشمهایم را میبندم و به عمقی که در این اثر نهفته است میاندیشم ، عمقی که پرسپکتیو نیست و از طریق ایجاد خطای چشم نیست که مرا به درون خود میکشد بلکه از طریق احاطه به ذهنم مرا وارد فضایش میکند.
به دقتی که در این اثر موج میزند فکر میکنم، دقتی که ساختوساز نیست و فقط مربوط به توانایی دست نمیشود بلکه حکایت از نگاهی مملو از شعور نقاشانه میکند. و این دقت باعث شده است همه چیز در این تابلو نفس بکشد و از سنگی شدن پیکره جلوگیری کند. حتی در جاهایی رنگ پوست را زیر پارچه لباس حس میکنی. و این گونه است که گفتوگویت با این اثر پایانی ندارد.