گفتگو بر درد بی‌درمان دواست! / آرمان امیری

بخشی از متن:

نهم خردادماه ۱۳۷۱، اتفاقی افتاد که در کارنامه‌ی نظام تثبیت‌شده‌ی جمهوری اسلامی بی‌سابقه بود: ماجرا گویا از طرح شهرداری مشهد برای تخریب برخی خانه‌های حاشیه‌ای آغاز شد اما موج اعتراضات به یک شورش معیشتی بدل شد. این اتفاق به احتمال زیاد، نخســتین اعتراض خیابانی پس از تثبیت نظام جمهوری اسلامی بود. پس از جدال‌های خشن سال ۶۰، اکثریت جامعه‌ی ایرانی در برابر تصمیمات حکومتی نقشی منفعل داشتند که به‌ویژه در سال‌های جنگ به شــکل پذیرش کامل و بسیج عمومی بروز پیدا می‌کرد؛ اما دو ســال پس از حادثه‌ی مشهد، اتفاق مشابهی در حومه‌ی تهران و منطقه‌ی اسلام‌شــهر رخ داد. حالا دیگر نمی‌شد همه‌چیز را در یک حادثه‌ی گذرا و یک خرق‌عادت استثنایی خلاصه کرد. به‌نظر می‌رسید جامعه‌ی دهه‌ی ۷۰، حتی فارغ از آن جدال‌های سیاسی که در دوگانه‌ی «انقلاب و ضدانقلاب» خلاصه می‌شد، تصمیم گرفته است در برابر اراده‌ای که سرنوشتش را رقم می‌زند، از انفعال خارج شود و حتی آن را به چالش بکشد. چند سال بعد، شخصیت اصلی فیلم شب‌های روشن در یک تک‌گویی قابل تأمل گفت: «تا حالا فکر می‌کردم قصه‌ها بخشی از روح نویسنده‌شون هستند، اما حالا می‌بینم که شخصیت‌ها چطور خواننده و نویسنده رو به هرکجایی که دلشون خواست می‌برن». این شکل از به‌چالش‌کشیدن اقتدار راوی توسط شخصیت‌های داســتان، بسیار بیشتر از سینما، در رمان‌های دهه‌ی ۷۰ به چشم می‌خورد.

برچسب‌ها:

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول