طبیعت بیجان

پنجره‌ی عقبی: طبیعت بیجان / ساغر پزشکیان

طبیعت بیجان

کشیدن طبیعت بیجان در این دوره شجاعت می‌خواهد! چه می‌توان گفت؟ نگاهی که از زیستن در این عصر ناشی می‌شود. ترکیب‌بندی‌ای آشفته که گویی به عمد ناترکیب است. و نگاهی که از من (بیننده) آغاز می‌شود. و آنقدر به من نزدیک است که در آن شریک می‌شوم. انگار من، دلیل این بی‌نظمی هستم. و حالا… من را با خود بر روی زمین می‌کشد. و مثل کسی که نزدیک‌بین است همه را وارسی می‌کند و در بغل می‌گیرد و این فضای جدیدی را فراهم می‌کند که با فاصله اکتشاف نیز آغاز می‌شود.

او، کنجکاوی ما راچنان برانگیخته می‌کند که دنبالش تا به اطاق در تاریکی‌ها به دنبال این اشیاء ملموس می‌گردیم. تاریک و روشن‌ها قدرتی بالقوه زیاد دارند. ولی در تاریکی‌ها، رنگ‌های ترانسیارنت هم‌چنان ذهن ما را به جستجو دعوت می‌کند، رنگ‌های گرم روشن در کنار این رنگ‌های لعابی تیره و به ندرت سرد، تضادی چنان قوی را حاصل می‌کند که به اشیاء جرمیت بخشیده و حضور فیزیکی آن‌ها را کاملاً محسوس می‌کند، او در تکراری بی‌وقفه لحظه‌ای را فراهم می‌آورد که بالاخره آزادانه حرفش را بزند.

سال ۱۹۸۸ مدرسه هنرهای زیبای پاریس، استفانوس داسکالاکیس، هنرمند ۳۶ ساله یونانی بعد از اتمام آکادمی هنرهای زیبای آتن به قصد تجربه‌اندوزی نزد استادی صاحب‌نظر و قدیمی به پاریس آمد. هر چند که در یونان نقاش بنامی است، هفته‌ای یک روز با پرده‌هایش با خضوع تمام آماده شنیدن نظرات آن هنرمند کهنه‌کار است. اغلب آنچنان درگیر بحث می‌شوند که فراموش می‌کنند نوزده دانشجوی رشته‌ی نقاشی که هر کدام از فرهنگ متفاوت به آنجا آمده‌اند، هوشیار، به تفکر وادار شده‌اند!

پرده‌اش را در معرض قضاوت می‌گذارد. فضایی شلوغ ولی خالی از حضور فیزیکی انسان گمگشته، و تنها در اطاقی که خاک و اشیاء زندگی شده …

پیشنهاد مطالعه‌: مقاله‌ی «نقاشی طبیعت بیجان؛ اشیاء کوچک، جهان بزرگ» به قلم مجید اخگر

سبد خرید ۰ محصول