بخشی از متن:
عکاسی، اختراعی است که پیشینۀ بسیار طولانی در تاریخ دارد و تجربههای گوناگونی در رشتههای مختلف، سبب پیدایی آن شده است. اختراع عکاسی را تا حدود زیادی مولود انقلاب صنعتی اروپا میدانند که شیوههای ارتباطی را به هم ریخت و طالب شیوههایی نو بود که تصویر را قابل تکثیر میخواست.
حکاکی، که سالها کار تکثیر مکانیکی تصویر را عهدهدار بود، دیگر برآورده کنندۀ این نیاز ضروری نبود. بنیان واقعگرای هنر غربی نیز انگیزهای قوی برای کوشش در ثبت تصویر دنیای واقع بود. تحولات اقتصادی و دگرگون شدن شیوههای ارتباطی و همچنین تغییر ذهنیات اروپاییان را نیز میتوان از سببهای اصلی اختراع عکاسی برشمرد. زمینههای اجتماعی نیز که سبب پیدایی عکاسی شدند کم نبودهاند. این زمینهها بسیار جای تأمل و بررسی دارند و نشان از آن دارند که تقریباً هیچ اختراعی به صورت اتفاقی به وجود نیامده است. ارتقای بورژوازی و پیشرفت علوم نیز، از دلایل مهم اجتماعی، برای پیدایی عکاسی به شمار میآیند. توصیف دقیق و کشف جزئیاتی که طبقۀ بورژوا از تصویر خود و دنیای خویش میطلبید، در خصلت بازنمایی عینی عکاسی نهفته بود. گرایش عمومی به واقعگرایی نیز در سالهای نخستینِ پس از اختراع عکاسی، سبب شد که عکاسی، مقبولیت عمومی یابد و از حضور گسترده و فراگیر نقاشی کاسته شود. بدین ترتیب، عکاسی، بار هنری و اجتماعی بزرگی بر دوش گرفت.
تصویر حاصل از دستگاه عکسبرداری که تصویری عینی و واقعگرا بود، با تصویر ذهنی انسان از خویش کاملاً تطبیق یافت و انسان ماهیت عکس را به عنوان یادآور مجدد یک واقعیت پذیرفت. این پذیرش، قدرت انتقال عکس را بیچون و چرا تضمین کرد. عکاسی، به عنوان پدیدهای نو و شگفتانگیز در اوایل سدۀ نوزدهم، توانست سیطرۀ همه جانبۀ خود را به مثابه مؤثرترین ابزار خبری و اطلاعرسانی در رویدادهای بزرگ اجتماعی به اثبات برساند.
تهیه تصاویر واقعی و انکارناپذیر از رویدادها و حوادث گوناگون و به تصویر در آوردن عینی سرزمینهای دوردست، با عکاسی امکانپذیر شد و باور عمومی در زمینۀ سندیت تصاویر این پدیده نوین با اقبال فراوان رو به رو شد. این چنین شد که عکس، به عنوان سندی غیر قابل انکار پذیرفته شد و یکی از ابزارهای اثبات مدعاهای غیر قابل باور گشت.
نخستین کاربرد عکس، در جست و جوی دنیا و کندوکاو شگفتیها در سرزمینهای دوردست و شناخت فرهنگهای گوناگون، همزمان بود با شناخت قدرت عکس و تأثیر خاص آن به عنوان وسیلهای برای انتقال اطلاعات به قشرهای مختلف اجتماعی. به فاصلۀ اندکی پس از پیدایی کاربردهای گوناگون عکس، قدرت و توانایی عکس در انتقال واقعیت و تأثیر آن بر افکار عمومی جامعه، نقش آگاهیدهندۀ آن را تثبیت کرد. شناخت عکاس از این ویژگیِ منحصر به فرد عکس، در آگاهی جامعه از گوشه گوشۀ زندگی و آگاهی حکومتها از تأثیر این ویژگی بر مردم، سبب شد تا میان عکاس و حکومت یا ساختار اجتماعی، همواره یک رویارویی و برخورد پیش آید و در بسیاری از موارد به عنوان عوامل بازدارنده، مانع کار عکاس شوند.
عکاسی در ایران که با حمایت دربار پادشاهی و دلبستگیهای اعیان و رجال قاجاری دوران ناصی توسعه پیدا کرد، در سالهای آغاز جنبش مشروطه به اغلب شهرهای ایران گسترش پیدا کرده بود. کارکردهای خبری و آگاهی رسانی این پدیده که در اوایل دوره ناصری نمایان شد و در سالهای میانی سلطنت وی در کاربردهای دولتی به اوج خود رسید، سبب شد تا در جریان جنبش آزادیخواهی مردم نیز نقش مؤثرتری ایفا کند. از این رو عکاسی در سیر تحولات جنبش مشروطه توانست علاوه بر کارکردهای خبری و آگاهی رسانی، نقشی برانگیزاننده در آگاهی و خیزش حرکتهای مردمی عهدهدار شود و حتی به عنوان ابزاری کاربردی در زمینۀ مقاصد سیاسی در خدمت حکومت نیز درآید. روند رو به رشد تفکر و اعتراض به وضع موجود، در دورههای سلطنت مظفرالدین شاه و پس از ان، یعنی در دوران حکومت محمدعلی شاه، نمایانتر شد و به دنبال آن حرکتهای اصلاحطلبانه بزرگی به وقوع پیوست که نتیجه آن نهضت مشروطیت بود. در این فرایند اجتماعی – سیاسی، عکاسی نقش مؤثر، آگاهی دهنده و تهییج کنندهای در خیزشهای همگانی و یا پذیرش برخی از واقعیته بر مبنای خاصیت اسنادی عکس داشت. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.