همانگونه که کمالالملک را هنرمندی میشناسیم که در زمان خود نقاشی طبیعتگرا را در ایران به اوج خود رسانده است، ابوالحسنخان صدیقی (۱۲۷۶ – ۱۳۷۴) را هم نمایندهی چنین جریانی در مجسمهسازی میتوان شناخت. میل به بازنمایی طبیعت در نقاشی که نتیجهی آشنایی ایرانیان با تمدن و فرهنگ اروپایی بود و از دوران صفویه آغاز میشود، در مجسمهسازی نیز بعدتر و در دورهی حاکمیت قاجار بهمرور شکل میگیرد.
آشنایی ایرانیان با مجسمه و نقشبرجستههای اروپا، نتیجهی سفرشان به شهرهای اروپایی و مشاهدهی آنها در میادین و بناها بوده است؛ اما بهنظر گسترش این آشنایی را بتوان زمانی دانست که صنیعالملک و برخی معلمان دارالفنون کپیههای گچی از مجسمههای اروپایی را با خود به ایران آوردند تا هنرجویان از روی آنها به تمرین طراحی و مطالعهی پیکر انسان بپردازند. برای نمونه اعلام تأسیس مکتبخانهی نقاشی است که در شمارهی ۵۱۸ مورخ ۳ شوال ۱۲۷۸ روزنامهی دولت عليهی ايران، اشاره میکند به: «ساير اسباب و اوضاع يك مكتب خانهی نقاشی، بهطوريكه [صنیعالملک] در فرنگستان ديده بوده است و اسباب لازمهی آن را حسبالحكم با خود آورده است… بهطوريكه هركس طالب آموختن اين صنعت باشد بههيچوجه نقصی در اسباب تحصيلش نباشد.» نقاشی و عکسهای مربوط به این زمان که فضای کارگاههای نقاشی را نشان میدهند، رواج بسیار کپی گچی مجمسههای اروپایی در این مکانها را تأیید میکنند.
«در نقاشخانهی سلطنتی فتحعلیشاه، عبداللهخان به عنوان نقاشباشی دربار با همکاری قاسمخان حجار، نقشبرجستههای سنگی فتحعلیشاه را اجرا میکنند. نقشبرجستهی شکارگاه تنگهی واشی، نقشبرجستهی جلوس فتحعلیشاه شهر ری و شکار شیرکوه سرسرهی شهر ری از نمونهی مصادیق احیای مجسمهسازی (نقشبرجسته) متأثر از سنت فرنگیسازی دورهی صفوی و زند است. سنت آموزش در این دوره استادـشاگردی است.»
شاخصترین اثری که در دوران سلطنت ناصرالدین و به دست «استادان و صنعتگران تماماً ایرانی»۲ ساخته شده است، مجسمهی برنزی «ناصرالدینشاه سوار بر اسب» است که در سال ۱۳۰۴ هجری در کنار استخر باغشاه و در یک مکان عمومی نصب شد. پرویز تناولی این اثر را منصوب به علیاکبر حجار میداند.
این مجسمه که پس از نصب مورد مخالفت علما و روحانیان قرار گرفت، در آغاز سلطنت رضاشاه تخریب شد. اما «تا جایی که از روی طرح و عکس آن پیداست، مجسمهساز به کلیهی اصول و فنون مجسمهسازی از جمله تناسبات و آناتومی اسب و انسان آگاهی کامل داشته است.»
علیاکبر حجار از شاگردان مدرسهی دارالفنون بود و در پای برخی از مجسمههایش خود را شاگرد کنستان معرفی کرده است. «مسیو کنستان، نقاش کمآوازهی فرانسوی است که هشت سال پایانی عمرش را از سال ۱۲۸۰ تا ۱۲۸۸ق. در ایران سپری کرد و پس از راهاندازی رشتهی نقاشی در مدرسهی دارالفنون، به شاگردان مخصوص آن رشته نقاشی آموزش میداد.»
موضوعاتی که مسیو کنستان به شاگردان خود آموزش میداد، بیشتر شامل مقدمات نقاشی، شبیهسازی و شمایلنگاری، طبیعت بیجان از روی میوهجات، طراحی با مداد و کپیبرداری از مدلها و تابلوهای مختلف بوده است.
خواندن گزارش مربوط به یکی از روزهای تدریس این معلم فرانسوی خالی از لطف نیست؛ گزارشِ دستنویسِ هفتگیِ روزنامهی وقایع اتفاقیهی مدرسهی مبارکهی دارالفنون، که از سوی رئیس مدرسه و جهت گزارش به مقامات مافوق تهیه میشد؛ به تاریخ یوم شنبه، نهم شهر ربیعالثانی ۱۲۸۴ قمری: «موسیو کنستان معلم نقاش در این چند روزه به مدرسهی مبارکه حاضر شده، از قواعد مشق نقاشی مشقی و تعلیمی داده، قریب دو ساعت مواظب مشق بود، بعد مراجعت کرد. شاگردان مزبور در رفتن مشارالیه از روی میوهجات از قبیل: انگور و خربزه و گلابی و سیب کشیده این اوقات به قسمی در این فن مهارت به هم رساندهاند که معلم مزبور اغلب به آنها نمرهی ۱۸ و ۱۶ داده است و کمال اهتمام و سعی را معمول داشته و دارند و دو نفر از آنها در مشق نقاشی بیاهتمامی کرده، غفلت و مسامحه داشتند و در صحن مدرسه با تازیانه تنبیه شدند.
پرویز تناولی دربارهی علیاکبر حجار مینویسد: «از مجسمهسازان [دورهی قاجار] تنها کسی که به شهرتی نسبی رسید، علیاکبر حجار بود. از جزئیات زندگی این مجسمهساز اطلاعات زیادی در دست نیست. مطابق نوشتهی یکی از روزنامههای آن زمان، که در سال ۱۲۸۴ قمری منتشر شده، جزو شاگردان رتبهی اول نقاشی بود و از وی به نام میرزا علیاکبر حجار، فرزند حاج محمدعلی، ذکر شده است.
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.