بخشی از متن:
وقت دههی ۷۰ چه وقتی است؟ اصطلاحشناسیِ برساختۀ حکومتی لابد دوست دارد این دوران را «وقت سازندگی» بخواند. اما دورۀ سازندگی دورانی ناقص و کموبیش شکستخورده است. زیرا نه تنها اهداف برنامههای پنجسالۀ اول و دوم توسعه به نتایج مطلوب و پیشبینیشدهاش نرسید، بل از یک سو با واگذاری سختافزار سازندگی به نیروهای نظامی و امنیتی راه را بر فساد ساختاری حکومت و رانتخواری نومانکلاتورای جدید دولتی باز کرد؛ و از سوی دیگر راهبردهای توسعهاش در نهایت به توسعهای ناپایدار و ناموزون انجامید که حاصلش رانتخواری، خصوصیسازی دولتی، تصدیگری نیروهای نظامی، کاهش صنایع تولیدی، و از همه مهمتر نابودی محیطزیست بود. سردار سازندگی دوست داشت یک دیکتاتور توسعهگرا باشد، اما در نهایت یک دلال بسازوبفروش از آب درآمد.
ابتدای دهۀ ۷۰ (یعنی مابین سال ۶۸ تا ۷۰) که در انحصار کامل گفتمان توسعهگرای سازندگی قرار داشت، بهسرعت جای خود را به گفتمان فردیدی سپرد که از اساس با گفتمان توسعهگرا در تعارض بود. گفتمان سازندگی بر توسعه و ترقی بنا شده بود و این هر دو در دستگاه فکری فردیدی در حکم استیلای نفس اماره بود و پس هیچ عجیب نبود که در دستگاه فکری فردیدیان سردار سازندگی ناگهان به نمودِ “وِلایت بدون وَلایت” بدل شود. اگر قرار بود وقت دهۀ ۷۰، وقت توسعه و ترقی باشد، این وقت از منظر فردیدی «وقت قرب فرائض نفس آمریکایی» بود، وقتی که به قول خود او «وقت نیست؛ عین بیوقتی است. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.