ابتدا، با طرح سردستی و بسیار مختصر یک چشم انداز میکوشم چند پرسش را فقط پیش بکشم. پاسخ آنها را خواننده اگر مایل باشد، در پایان نوشتار، خود جمعبندی نماید.
پرداختن به پیتر دویگ از نظر من مستلزم اندکی ظرافت است. جدا از این واقعیت که وی هنرمندی است با تعلقات جغرافیایی (و شاید به تناسب آن، فرهنگیِ) گوناگون. حوزه هنریای که او در آن به عنوان یک “نقاش” پا به عرصه میگذارد. دنیای هنر دهه نود انگلستان و به واقع لندن است با مختصات بسیار پیچیدهاش.
از یک سو هنرمندان جا افتاده نسل پیشین (بیکن، هاکنی، هوارد هاجکین) و جایگاه خاصشان در این حوزه مطرح است. و از سوی دیگر شبکه شگفتانگیز حامیان و خریداران(شاخصِِِ آنها: ساچی) و وابستگیهای سیاسی آنها ( کمپینهای ساچی در حمایت از محافظهکاران). نهادهای آموزشی (مدرسه سینت مارتیینز، اسلید، گلداسمیتس) گالریها و موزهها (وایت کیوب ،تیت و…)،انتشارات (شاخص آنها: فایدن۱۰)، مطبوعات و رسانههای دیگر. همگی این نهادها همپوشانی چشمگیری دارند.
این دهه، زمان ظهور پدیده “سنسیشن شو”(۱۹۹۷ با حمایت مالی ساچی) است. هنر انگلستان را بعد از چند دهه با لفظ “ترکاندن” زبانزد محفل منتقدان هنری داخل و خارج انگلستان میکند! این داستان را همه میدانیم که به هنگام برگزاری “تور نیویورک” آن، شهردار وقت این شهر به دلیل توهین به مقدسات این نمایشگاه جنجالی را تهدید به تحریم مالی میکند. این موضوع باز هم نمایشگاه را معروفتر کرد!
همچنین هنرمندی مانند “دمین هرست” در همین زمان است که با کار جنجالی کوسه شناور در مِتانولش شهرتی افسانهای کسب میکند. و باز همین جاست که مقوله پرسرو صدای “هنرمندان جوان انگلیسی”(همه به تقریب هم نسل ِ دویگ) بر سر زبانها میافتد. به اختصار و با نقل قول از تام لاب باک نویسنده ایندیپندنت. این دهه زمانی است که در لندن ” اسباب بازیهای گستاخ، زیرکانه و خوش لعاب: تختخواب وکوسه و چادر، کله خونی ِ فریز شده، مدلهای کالبدشناختی غولآسا و… زمام امور را در دست دارند…”
پیتر دویگ کجای این قیل و قال ایستاده است ؟ …
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.