در جزیره‌ی اسب‌های سخنگو / علی اتحاد

بخشی از متن:

متن حاضر به مجموعه ای مشخص از آثار تیم فلچ می پردازد و پیش از هر چیز در پی پرهیز از پیش داوری و طرح دامنه ای تازه از تأویل است. گرچه وجوه مثبتی از پیش داوری موجود است که به رای گادامر همواره از کاربست آن ناگزیریم.

تیم فلچ عکاسی است که نزدیک به بیست و پنج سال به خلق آثاری عکاسانه با موضوع حیوانات پرداخته است. این که در معرفی آثار فلچ حیوانات را موضوع عکاسی می دانم و نه مورد عکاسی، پیرو منطقی است که در ادامه ی بحث جهت اثبات و بخشیدن وجاهت به آن خواهم کوشید. مجموعه ی “اسب ها” در نگاه نخست حاوی تصاویری مستند و احیاناً زیبا- البته به معنای عام آن- هستند که ممکن است مخاطب را به یاد تصاویر آشنای حیات وحش بیاندازد؛ تصاویری که بارها و بارها مشابه آن را دیده ایم. لیکن با کنار هم نهادن تصاویر مجموعه ی حاضر نتیجه کاملاً متفاوت خواهد بود. اسب هایی که در نقاط مختلف جهان، بدون حضور سوژه ای انسانی و در صحنه هایی از زندگی روزانه شان در تصویر عکاسانه متوقف شده اند. با توجه به تکثر نژادی و تنوع شرایط زیستی اسب های درون تصویر، مجموعه ی فلچ بدل به نوعی قوم پژوهی در جوامع آزاد اسب‌ها شده است.

بنابر پیشینه‌ی دیداری ای که از تصویر اسب در سر داریم، این حیوان همواره عنصری انضمامی در دستگاه نشانه ای تصاویر هنری بوده و نمونه های بی شماری را از منابع تاریخ هنر می توانیم شاهد مثال بیاوریم؛ مواردی که اسبی را پشت سر در برابر و یا زیر ران سوارکاری به تصویر کشیده است. نمونه هایی که محدوده ی زمانی آن ها از دوران نوسنگی تا نئوکلاسیسیزم معاصر گسترده است. تصاویر فلچ در نگاهی دقیق تر ما را با خلاء حضور انسان در قاب تصویر مواجه می کنند. شباهت عمدی یا احیاناً تصادفی بسیاری از این تصاویر با آثار آشنای تاریخ هنر می تواند امکان خوانشی تطبیقی را به متن تصاویر ببخشد. اسب سفید کنار دریا تنها ایستاده است و مرد عریان رنگین پوستی را بر گرده ی خود حمل نمی کند. اما تصویر یاد شده می تواند به راحتی ببیننده ی آشنا با تاریخ هنر معاصر را به یاد نقاشی آرتا (مرد سیاه روی اسب سفید) اثر دیوید گیلار بیاندازد. اسب ایستاده در سمت چپ قاب که در ارتفاعات صحرای آریزونا به افق دوردست صحرا می نگرد به سرعت مخاطب تصویر را به یاد کلیشه های تصویری موسوم به غرب وحشی می اندازد و بلافاصله جای خالی مردی با کلاه- از آن دست که در آثار ریچارد پرینس سراغ داریم-  در سوی دیگر قاب خودنمایی می کند. یال افشان اسبی که روی دو پا ایستاده نیز می تواند یادآور “سواره نظام عرب در حال یورش” (۱۸۳۲)  اثر اوژن دلاکروا و یا تداعی کننده تصویری قدیمی تر مانند “نبرد سن رومانوا” (۱۴۵۰) اثر پائولو اوتچلو باشد. …

سبد خرید ۰ محصول