بخشی از متن:
چندی پیش دوستی کتاب «بهزاد» فراهم آوردۀ عبدالله بهاری را به من داد و خواست که آنرا در ایران نامه معرفی کنم. کتاب با تصویرهای زیبا و خوشرنگ، صفحهآرایی استادانه، کاغذ اعلا و آنچنان که در خور چنین کتابهائی است بسیار خوب چاپ و تهیه شده. از همان نگماه نخستین به مقدمه دیدم آمده است که: «برای فهم و دریافت ارزش کارهای بهزاد و در حقیقت نقاشی ایران به طول کلی، مطالعۀ ریشهها، سنتها و جریانهای مؤثر عمده، اهمیت دارد.» سپس برای همین ریشهیابی نوشتهاند نمونههای طرحهائی متعلق به «چهل هزار سال پیش» در غارهای لرستان باقی مانده است. مراد بیشتری به صورت سنگنگاره، تزییناتی بر سنگ، مفرغ، طلا، نقره و پارچه یا سفالینهها به دست آمده… (ص۱۵) به هرحال پس از چند سطر میگویند انتزاعی شدن هنر ایران را میتوان فقط ناشی از آیین زردشتی دانست که پیدایش آن را بین «هزارۀ پنجم تا دوم پیش از میلاد» برآورد کردهاند!
از مقدمه که بگذریم دربارۀ نقشهای خوش آب و رنگ و زیبای کتاب این مشکل وجود دارد که مؤلف محترم پارهای از «مجلس»های مینیاتور نقاشان دیگر را از آن بهزاد دانستهاند و در نتیجه آثار بهزاد بیشتر از آن شده است که هنرشناسان ایرانی و خارجی میشناسند.
چون نویسنده این یادداشت توانائی درک آن بحث تاریخی مقدمه را ندارد و در مقامی نیست که در اختلاف میان متخصصان داوری کند از بررسی یا معرفی کتاب خودداری میکند و فقط میتواند بگوید این کتابی است که کار بسیار برده و رنج مؤلف حاصل زیبا و چشمنوازی بهبار آورده است.
باری معرفی کتاب نوشته نشد ولی در عوض من بار دیگر ماهها در دام پرنگار مینیاتور افتادم و اینک حاصل این «گرفتاری» را – برای رهائی – به صورت یادداشتهایی کمابیش پراکنده به ایران نامه میسپارم.
* * *
۱- درونمایههای اصلی مینیاتور ایران شکار، عشق، پادشاهی (تاج و تخت) و رزم و بزم است که بیشتر از ادبیات و بویژه شعر برگرفته میشود. فضای این نقاشی پادشاهانه – درباری – است و مکان، جایگاه دلخواه دولتمردان و دولتمندان، یعنی باغ؛ گلگشت پر و پیمان سرشار از گل و گیاه همه رنگ. اما ادبیات بویژه شعر، یا خود پیوسته از تاریخ (اساطیری، حماسی، یا واقعی) مایه میگیرد و یا در حال و هوائی عرفانی بسر میبرد. (فردوسی و نظامی یا عطار، مولانا حافظ و…) در نتیجه نقاشی، جهانی تاریخی یا عرفانی و یا هر دو را به نمایش در میآورد. حال در این جهان یا با چهرههای گوناگون سرگذشت بزرگان و دارندگان زر و زور، (که در خور تاریخنگاری سنتی و رسمی بودند) سر و کار داریم یا با عشق و تغزلی عارفانه که از برکت شعر سخن گفتن از آن امکانپذیر بود. مینیاتور این شعر – مجاز – را تصویر میکند و جانی دیدنی میبخشد.
۲- تاریخ و عشق در رزم و بزم، روند و رفتاری سنتی یعنی قراردادی دارد زیرا سنت از جمله تکرار قرارها و آیینهای پیشیناست. حافظ و بهزاد هر دو «سنتگرا» بودند. گرچه «باطلنما»ست ولی هر نوآوری آنها در جریان سنت جا داشت و کامل کننده روند کلی آن بود، سنت از برگت نوآوری «پویا» بود و میتوانست زنده بماند.
۳- به علت ممنوعیت نقاشی، مینیاتور برای ایجاد خود نیازمند دستاویزی است تا وجودش پذیرفتنتی و مجاز باشد. با توجه به مقام قدسی «کتاب» (قرآن) و کتابت یعنی نگارش کلام الهیف کتابههای مسجدها، زیارتگاهها و نیز منزلت والای «خط» و خوشنویسی در دنیای اسلام، که به نوشته اعتباری افزونتر میبخشید، متن ادبی بهترین پناهگاه نقاشی بود و مینیاتور برای «مشروعیت» خود در همین جان پناه جای گرفت. اینگونه پیدایش و رشد مینیاتور به کتاب وابسته میشود و به همین سبب ناگزیر هنری روایی است و در همه حال سرگذشتی، داستانی، حکایت و روایتی «آراسته» به زینتهای خیال.
۴- و اما در روایت؛ آنچه به نقاش میرسد – از اسطوره و حماسه و تاریخ و سرگذشت عاشقان و عارفان و جز اینها – بیشتر در ساحت شعر یا افسانه تعالی یافته، از واقعیت عینی فراتر گذشته و به «حقیقت» واقعیت پیوسته است. نقاش میکوشد تا این واقعیت متعالی را به تصویر درآورد و دیدنی کند. پس کار او تعالی پدیدهای «از پیش متعالی» است، و از همین رو نیازمند خیال خلاق که پیوسته نظر به فراتر و آنسوتر واقعیت داشته باشد. در این ورزش نازکانه و ظریف امکان خطای دست قلمزن کم نیست و گاه «مجلسی» میبینیم که هم از واقعیت به دور است و هم از تعالی.
در همین حال نباید ویژگی دوگانه مینیاتور را از یاد برد که ظاهری توصیفی، گزارشگر دارد و باطنی تمثیلی.
۵- مینیاتور هنری درباری است، زیرا به سبب هزینۀ گزاف، بیپشتیبانی شاه و شاهزادگان، انجامپذیر نیست اما اشکال هنر درباری وابستگی آن به دلخواه و سلیقۀ حامیان است. شاهرخ میرزا پسر امیر تیمور به خلاف برادرش بایسنقر میرزا به علت گرایشهای شدید مذهبی به نقاشی علاقهای نداشت. و یا نمونه دیگر، شاه طهماسب، زمانی دوستدار و مشوق هنرمندان بود و خود نیز زمانی این هنر را در نزد استادان فن میآموخت ولی او هم ناگهان یک روز، باز به سبب گرایشهای مذهبی از آن بیزاری جست و در نتیجه هنرمندان دربار هر یک به گوشهای پراکنده شدند، به هندوستان و آناتولی یا مشهد، تبریز و… شاه اسماعیل دوم جانشین طهماسب اندک حمایتی از هنرمندان نشان داد ولی جانشین او سلطان محمد خدابنده (معروف به خربنده)، خشکه مقدسی بود به کلی بیزار از نقاشی. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.