در اواخر قرن گذشته و با فروریختن دیوار برلین آثار گروهی از نقاشان جوان آلمان شرقی توجهها را به خود جلب کرد. این هنرمندان که در آکادمی هنر شهر لایپزیگ نقاشی را به شیوه کلاسیک وآکادمیک آموخته بودند در مقایسه با هنر انتزاعی که در بخش غربی اروپا به شدت رواج داشت، به شیوه ای کاملاً متفاوت کار میکردند؛ شیوهای حاصل تلفیق آموزه های کلاسیک و دستاوردهای هنر انتزاعی. گرچه آثار این نقاشان از نظر محتوا، شیوه و کیفیت متفاوت است اما وجود برخی اشتراکات اساسی سبب شده تا از آنان تحت عنوان مشترک مکتب لایپزیگ نو یاد شود.
شهرت مکتب لایپزیگ بیشتر مرهون موفقیت های بین المللی نئو راش است. او در ۱۹۶۰ در شهر لایپزیگ در آلمان شرقی به دنیا آمد. بین سال های ۱۹۸۱ و ۱۹۸۶ در آکادمی هنر همان شهر در رشته نقاشی نزد آرنو رینک شاگردی کرد و تا ۱۹۹۰ تحصیلات عالیه خود را به پایان رساند. در ۱۹۹۳ دستیار رینک شد. و از ۲۰۰۵ تا کنون به عنوان استاد نقاشی در آکادمی لایپزیگ تدریس کرده است.
نئو راش خود می گوید که نقاشی برایش همچون مکالمه ای بین او و تصویر است. او بیننده را به دقت در جزئیات ترغیب میکند؛ گویا تنها با دقیق شدن می توان راهی به دنیای تصاویر او یافت. برای درک این آثار بیننده به این فکر میافتد که باید با دنیای زبانی نقاش و با موتیف هایی که در تابلو های او تکرار می شوند آشنا شد. در واقع این تصاویر تنها در نگاه اول ممکن است جالب و زیبا به نظر رسند و معمولاً با اندکی تأمل در مقابلشان احساسی همچون ایستادن بر لبه پرتگاه را القا میکنند. در نقاشی های او، مانند آثار گُیا، فیگورها و افعالشان مسحور نوعی دیوانگی هستند که گویی هر لحظه ممکن است بیننده را نیز در رباید.
ذهن نقاش معماهای تصویریای ایجاد میکند که در آن فیگورها در فضایی نوستالژیک اعمال نامفهومی را تکرار میکنند و فکر بیننده را به خود مشغول می سازند. او خود را هنرمندی محافظهکار و گاهی رمانتیک می داند، که سعی دارد با بستن همه راه هایی که به کشف طرز کار وی می انجامد، از آثارش نمونه هنرمندانه ای معادل با جنایت های حرفه ایِ بی نقص بسازد که مجرم هیچ مدرکی از خود به جا نگذاشته است. غرور او یادآور موقعیت زندگی یک جوان درحکومت کمونیستی آلمان شرقی ست، و تصاویرش در عین حال تحقیر و محدودیت ها در این رژیم را به یاد می آورند.
در میان نقاشان معاصر ایرانی تعداد قابل توجهی، مستقیم یا غیرمستقیم، از نظر تکنیک و موضوع از مکتب لایپزیگ و به طور کلی تر هنر معاصر آلمان متأثر هستند. مسعود سعدالدین، رکنی حائریزاده، مهدی فرهادیان و… از این جهت توجه به این مکتب و نقاشان شاخص آن خالی از لطف نیست.