زندگی منوچهر یکتایی چنان بوده که توانسته سه فرهنگ را تجربه کند: فرهنگ ایرانی، فرانسه و فرهنگ آمریکایی را. این مسیر را میتوان همچون نوعی جستجوی مدرنیسم دانست، یا نوعی میل به مشارکت در مدرنیسم، یا حتا جستجوی جایی برای خود در مدرنیسم. او در سال ۱۹۴۵ از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. سپس به پاریس رفت. در «مدرسهی عالی هنرهای زیبای بوزار» درس خواند. سپس به نیویورک رفت. در اواسط دههی ۱۹۵۰ او هم یکی از کسانی بود که کارهایش در نمایشگاههای گروهی اولیهی نقاشان اکسپرسیونیسم انتزاعی در گالری «استیل» در کنار آثار نقاشانی چون دکونینگ، پولاک، نیومن و کلاین به نمایش درآمد. بسیاری او را عضو و حتا عضو مؤسس مکتب نیویورک به حساب میآورند.
.
زندگینامه
منوچهر یکتایی از نسل دوم نقاشان نوگرای ایرانی بود که بیش از هر چیز با ضربقلمهای قوی، ضربههای کاردک، و جرمِ رنگهای ضخیم و پرمایهای شناخته میشود که طبیعت بیجانها، مناظر و فیگورهای تغزلی و زیبای آثار او را در سبکی نیمهانتزاعی-نیمهفیگوراتیو شکل میدهند. در جوانی تحصیل در دانشکدهی هنرهای زیبا را نیمهکاره رها کرد. و در سال ۱۳۲۳ به امریکا سفر کرد.
پس از یک سال به فرانسه رفت و در «مدرسهی عالی هنرهای زیبای بوزار» درس خواند. سپس به نیویورک بازگشت و با مکتب نقاشان اکسپرسیونیسم انتزاعی همراه شد و نقاشیهایش در کنار آثار هنرمندانی از جمله دکونینگ، پولاک، بارنت نیومن و فرانس کلاین که از دوستان نزدیک او بودند، به نمایش درآمد.
نکتهی بااهمیت اینجاست که در نقاشیهای او ردپای هر سه دورهی زندگی او را میتوان دید. تغزل و شاعرانگی ایرانی، رنگگرایی و زیباپرستی فرانسوی و در نهایت نقاشی آزاد و کنشی آمریکایی. به این دلیل است که تاماس مکاِولی، منتقد و پژوهشگر آمریکایی، نقاشی یکتایی را برآمده از فرهنگی چند رگه توصیف میکند. نمایش مکرر آثارش در ایران و تاثیری که بر نقاشان جوانتر گذاشت. میتواند همچون گواهی بر انس و آشنایی نقاشیاش با چشمان مخاطب ایرانی تفسیر شود.
.