بخشی از متن:
در فیلم زیــر درختان زیتون (عباس کیارســتمی، ۱۳۷۳) صحنهای هست که در آن کارگردان فیلمی که در منطقهی سرسبزی در شــمال فیلمبرداری میشــود (محمدعلی کشاورز) و بازیگر فیلم (فرهاد خردمند) صبح زود روی بلندی سبزی راه میروند و از هــوای دلپذیر دم صبــح تعریف میکنند تا به منظرهی خانههای خالی در چشمانداز میرسند.
خردمند: اینا مثــل اینکه ول کردن اینجا رو همه رفتن، ها؟
کارگردان: آره، تو زلزله بیشترشون مردن، اونام که زنده مونــدن رفتن لب جاده. مگه ندیدی خونه فسقلیهایی که تازه ساختن؟
– هوای به این دلپذیری رو ول کردن و رفتن ســر جاده؟
– آره. حــق دارن بیچارهها دیگه. وقتی زلزله شــد بهشون نرسیدن چون جادهها بسته بود، یه عدهشون که مــردن، اون عده هم که زنده موندن اومدن لب جاده. تازه، با هوای تنها هم که نمیشه زندگی کرد. به چیزهای دیگه هم احتیاج دارن. اینارو هم لب خط بهشون میدن. خط هم که پیدا کردن میرن اونجا که باید برن.
– آره دیگه میشه شهر دوازده میلیونی.
– بگذریم، این حرفا تکراری و بیفایده اســت. ولی میخوام یه چیــزی راجعبه اینجا بهت بگم. اگه به روح مردم اینجا سلام بکنیها، جوابتو میدن.
– روح؟
– آره!
– سلام.
– این سلامی که تو کردی من باید جواب بدم. بلند سلام بگو که اونا بشنون.
– سلااااااام!!!… ولی تو هم ما رو گرفتیها.
– چرا؟
– خب معلومه انعکاس صداست. برمیگرده اینجا.
– اگه انعکاس صداســت یه چیز دیگه بگو. ببین اون هم جوابتو میدن…
«این حرفها تکراری و بیفایده است». ایــن نکتهی اصلی این گفتوگوست و از آنجا که محمدعلی کشاورز در این فیلم نقش کیارستمی را بازی میکند، میتوان گفت مشخصاً حرف کیارستمی است. اما فقط حرف کیارستمی هم نیست، حرف بیشتر همنسلان او هم هست در این سالها، سالهای دههی ۷۰ شمسی. کسانی که از صحبت دربارهی مهاجرتهای بیرویه از شهر به روستا و ۱۲ میلیونیشــدن تهران و انتقاداتی از ایندست خسته شدهاند، مردان میانسالی که احساس میکنند این حرفها که از نوجوانی و جوانی آموختهاند، هم خیلی تکراریاند و هم بیفایده. پس طبیعت را عشق است! بازی را عشق است! بازی انعکاس صدا و مسائل فلسفیتر مثل مرگ و زندگی و طبیعت را عشق است! این گفتوگو اگر نه تمامی روحیه بلکه بخش مهمی از روحیهی جامعهای است که بعد از دو دهه انقلاب و جنگ و کوشش برای توجیه و تبیین و تغییر اجتماع، میخواهد نفسی تازه کند. تمام گفتوگوی بالا در میان طبیعتی سرسبز و با لحنی توأم با آرامش و شوخیجدی بین دو مرد میانسال جریان دارد. در فیلمهای دیگر کیارستمی هم جلوههایی از این روحیه را میبینیم: توجه به «زندگی» به اندازهای که حتی در میانهی مرگ هزاران نفر در زلزله، میتوان زندگی را دید و به زندگی اندیشید.
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.