باغ‌آرایی/ تاریخ هنر ایران (11) باغ؛ الگوی مرجع هنر ایرانی / آریاسپ دادبه در ویژه‌نامه هنر شهرهای ایران 2 فصلنامه حرفه: هنرمند شماره‌ی 80 / پاییز و زمستان 1400

دیباچه‌ای بر تاریخ هنر و فرهنگ ایران (گفتار یازدهم)/ آریاسپ دادبه

گفتار یازدهم: باغ؛ الگوی مرجع هنر ایرانی

بخشی از متن:

درآمد

احتمالاً بارها، چه در شکل یک پرسش مشخص، و چه به صورت یک فکر مبهم، با سؤال‌هایی از این دست مواجه بوده‌ایم که چه چیز باعث تداوم یک سنت فرهنگی می‌شود؟ و یا اینکه از چه راه‌هایی یک فرهنگ گسترش و نفوذ می‌یابد؟ یافتن پاسخ‌های درخور به این پرسش‌ها برای ما بسیار مهم است، زیرا در فرهنگ خود گه‌گاه با جلوه‌هایی مواجه می‌شویم که به‌روشنی از اعماق تاریخ، تا دوره‌های نزدیک به ما امتداد داشته‌اند. این‌ها می‌توانند یک موتیف گیاهی از مکتب پارتی مربوط به هزار‌و‌هفتصد سال قبل، یک تکه‌فرش از دوهزار‌و‌چهارصد سال پیش، یا بقایای باغی به قدمت دوهزار‌و‌پانصد‌سال باشند که در مواجه با آن، ما ناگهان خود را وارثان سنتی بسیار کهن می‌یابیم. زیستن در دل چنین فرهنگی، ای بسا که این میراث را بسیار بدیهی و طبیعی جلوه دهد؛ چنانکه در هنگام گردش در باغ فین، یا در حین قدم‌زدن در باغ شازده، یا اِرم، کمتر ممکن است به دیرینگی سنت پشت سر این باغ‌ها، که متأخرترین نمونه‌های ساخته‌شده از رسمی کهن هستند، توجه کنیم، و بپرسیم این محصول چه ایده‌ای‌ست که این‌همه دوام آورده است؟ و آیا تداوم و تکامل این شکل از باغ‌آرایی به معنی تداوم سرشت جهان‌شناسی پشتیبان آن نیز هست؟ و آیا ما نشانی از ریشه‌های باورها، ارزش‌گذاری‌ها، و نحوه‌ی مواجه با هستی امروزین خود را می‌توانیم در آن بیابیم؟

می‌خواهیم بدانیم که آیا یک سنت فرهنگی می‌تواند با وجود گسست‌ها، افت‌و‌خیزها، تهاجمات مُهلک، و ویرانی‌های پی‌در‌پی به حیات خود ادامه دهد؟ و اگر چنین باشد چگونه می‌توان آن را از پس هزاره‌ها، و نوشدن‌های مداوم، بازشناخت؟

 در این درس‌گفتار به موضوع باغ و باغ‌آرایی می‌پردازیم. و مراد از باغ در اینجا باغات میوه و کشتخوان‌ها، یا عرصه‌ی طبیعی گیاهان خودرو نیست؛ بلکه منظور محدوده‌های مشخصی از فضای سبز، با یک الگوی زیرساختی طراحی‌شده است، که در اینجا تلاش می‌کنیم به شرح دقیق‌تری از آن نزدیک شویم. این درس‌گفتار بر آن است که نشان دهد به چه معنا می‌توان ادعا کرد که باغ نخستین تصویر و تصوّر روح فرهنگ ایران است.

 نه در همه، اما در بیشتر تمدن‌های بنیان‌گذار، ایده‌ی «باغ‌آرایی» به معنی مورد نظر ما نمود کرده است. مستندات از باغ‌هایی خبر می‌دهند که در تمدن‌های کهن میان‌رودان، و در فرهنگ عتیق وجود داشته است ـ هرچند این سنت ادامه نیافت، و در ایده‌ی بهشت موعود مستحیل شد؛ و نیز الگوهای ویژه ای از طراحی باغ در فرهنگ لاتینی، و همین‌طور در شرق دور می‌یابیم. این اقسام باغ‌ها، در طرح اصلی‌شان هریک برآمد و حامل شکل خاصی از هستی‌شناسی هستند. برای مثال، روح فرهنگ شرق دور، که به حکمت دائو و شاخه‌ای از بودیسم شکل بخشید، در باغ‌آرایی نیز خود را عیان می‌سازد. سالک به طبیعت گوش فرا می‌دهد، و نشسته در زیر درخت، صدای بازشدن شکوفه‌های گیلاس را می‌شنود. در اینجا موضوع اصلی احترام به طبیعت، یا همان «دائو»ست. و سلسله‌مراتب حِکمی در توجه ویژه به درختان کهنسال نمایان می‌شود، که در این نوع از باغ‌آرایی محور طراحی هستند. این باغ‌ها مصنوعاً چنان طراحی شده‌اند که گویی گوشه‌ای از طبیعت بکر هستند. هرچند فضا از راه پالودن و زدودن و کم‌کردن شکل می‌گیرد، اما تلاش می‌شود ردپایی از تصرف آدمی در طبیعت مشاهده نشود؛ فعل این باغ‌ها «نساختن» است.

چنانکه در درس‌گفتارهای پیشین اشاره شد، موضوع اصلی هنر فرهنگ‌های شرق دور، برقراری نسبتی میان فضای پُر و خالی‌ست. در موسیقی نیز زمان مسکوت بر خود ملودی ارجح است. در باغ‌های سنگی ژاپنی، فضای خالی شنی میان سنگ‌ها تداعی‌گر احاطه‌ی خلأ بر چیزهاست. شیارهای شنی در اطراف سنگ‌ها و صخره‌ها همچون اقیانوسی‌ست که جزایر ژاپن را در خود گرفته است؛ در اینجا فضای خالی بازیگر اصلی‌ست.

چه در نقاشی‌ها و چه در باغ‌آرایی شرق دور، توجه به محل بروز یک واقعه‌ی بیرونی است که به بیننده امکان ورود و تفرّج به حیطه‌ی درونی را می‌دهد.

محصول طراحی باغ‌های مکتب لاتین، همانند هنر نقاشی آن، خلق منظر، یا به عبارت دیگر یک «شمایل»، در برابر بیننده است. نگاه بیننده است که لنگرگاه صحنه، و نقطه‌ی تکوین فضا را می‌سازد. فضای باغ‌های لاتینی، معمولاً بسیار وسیع هستند، و تمثیلی از جهانی هستند که آدمی به آن پرتاب شده است، و می‌تواند در آن به‌کلی گم شود. درختانی که به اشکال بسیار منظم قیچی‌کاری و تزئین شده‌اند، در خدمت شکل بخشیدن به منظری بیرونی هستند، که به بیننده راهی برای ورود به حیطه‌ی درونی اثر نمی‌دهد. معمولاً فضاهایی در باغ به صورت هزارتو طراحی می‌شده است. قدم‌گذاشتن درون لابیرنت، همچون حلِ معمایی‌ست که جز با آزمودن اقبال، و سعی و خطاهای کور، راه برون‌رفتی از آن نیست، و غلبه‌ی روح تراژیک در این حوزه‌ی فرهنگی را نشان می‌دهد. فنون مهندسی و ذوق‌ورزی در طراحی فواره‌های بلند، و آب‌نماهای عظیم، و مجسمه‌ها در جهت مبهوت‌ساختن بیننده در مقابل شمایل پُرشکوه پیش رویش عمل می‌کنند. …

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول