هر اثر نو و با ارزشی (original) در بستر سنتی (مجموعهای قراردادی) شکل گرفته است. رابطهی سنت و نوآوری هرچه باشد، بازهم اصل شکلگیری هنر در بستر سنت را نمیتوان نفی کرد. چراکه امر نو تنها در مقابل با یک سنت معنی مییابد. همینطور اصل نوآوری که در دوران مدرن اهمیت یافته، خود، قراردادیست مربوط به دوران جدید. از آنجایی که حجم عظیم اطلاعات و تصاویری که از غرب به ما میرسد بسیار متنوع است. و همگی از سنتی غریبه میآید بدیع و خلق الساعه به نظر میرسند. اما آنان که سنتهای تصویری غرب را عمیقتر میشناسند. میدانند که هر کدام از این آثار در چه سنتی و با چه پیشینهای شکل گرفتهاند.
چه برای درک آنها و چه برای درک آثار گذشته خودمان محتاج متدی (روشی) هستیم که درک و اتصال ما را به زنجیرههای سنت متصل کند. همچنین نگاهی شفافتر به رابطهی سنت و نوآوری فراهم آورد. تاریخ هنرنویسی، موزهداری، حفظ میراث فرهنگی و… تلاشهایی بودهاند در این راستا. اما روش بهره جستن از این راه حلها و یا سودمندی آنها، جای بحث فراوان دارد.
آنچه در این جستار میخوانیم:
در این جستار کوشیدهایم با مقالههای «به قصد زیارت، نه به هوس سیاحت» که گفتوگویی است با آریاسپ دادبه، «رویکردهایی به تاریخ هنر» به قلم ارنست گامبریج، «تکامل در علم و هنر» نوشتهی پیتر مونتز و «تکامل یا تحول در تاریخ هنر» به کوشش ایمان افسریان، در حد امکان به درکی شفاف نسبت به سنت و حافظهی تاریخی خودمان برسیم.
آریاسپ دادبه انتقادات خود به روشها و راهحلهایی تا به امروز محک زده شده است در گفتوگویی با ما در میان گذاشت. او در این میان پیشنهاد خودرا تحت عنوان حافظهی تاریخی مطرح نمود. او در دو شمارهی گذشته مقالاتی حول این محور نوشته بود اما این بار کاملتر و روشنتر به سؤالات طرح شده پاسخ گفت. پس از آن مقالهای از ارنست گامبریج پیرامون تاریخ هنر و دو مقالهی دیگر در ارتباط با بحث تکامل در علم به چاپ رساندهایم.
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.