مطالعات فرهنگ تجسمی در تقابل با آموزش هنر/ پیتر جی. اسمیت/ ابوالفضل توکلی شاندیز

مطالعات فرهنگ تجسمی در تقابل با آموزش هنر/ پیتر جی. اسمیت/ ابوالفضل توکلی شاندیز

آموزش هنرهای تجسمی در آمریکا دچار بحران شده است. معمولاً مدرسان هنر که مثل من سن‌وسالی ازشان گذشته است، با شنیدن چنین جمله‌ای شانه‌ای بالا می‌اندازند و زیر لب می‌گویند: «گیرم که این‌طور باشد، کجای این حرف تازگی دارد؟» ظاهراً در دوره و زمانه‌ای که به‌نظر می‌رسد تک‌تک نهادها دچار بحران شده باشند، دلیلی ندارد تعجب کنیم که چرا آموزش هنر از این قاعده مستثنی نیست. با این حال، این بحران مشخصِ پیش روی آموزش هنر، نوعی چالش سطحی، گذرا و معمول نبوده، یا جزو آن دسته از گرفتاری‌های هراز‌گاهی نیست که رکود اقتصادی به همراه می‌آورد. بلکه چالشی اساسی هم علیه ساختار و هم علیه محتوایی است که دست‌کم به مدت صد سال در این زمینه به سنت تبدیل شده است. به عبارت دیگر، چنین چالشی را باید به منزله‌ی برانداختن آموزش هنر در قرن بیستم و حتی برخی از نیرومندترین شاخه‌های هنر دوران مدرنیستی دانست. منظورم مشخصاً جایگزینی آموزش «هنر» با رشته‌ی نوظهور مطالعات فرهنگ بصری (visual culture study) است. البته اکنون که داریم در قرن بیست‌ویکم به پیش می‌رویم، لاجرم باید منتظر تغییر نیز باشیم، اما آیا باید بپذیریم که بنیان اصلی خود را به دست فراموشی بسپاریم؟

مطالعات فرهنگ بصری چیست؟ فرهنگ بصری در گسترده‌ترین معنای آن مشتمل است بر محیط ساخته‌شده یا طراحی‌شده به‌ دست انسان؛ از جمله پوشاک، اتومبیل، مراکز خرید، تبلیغات، تلویزیون، فیلم‌های سینمایی، گرافیک کامپیوتری و بازی‌های کامپیوتری و مانند آن. البته «فرهنگ بصری» همواره وجود داشته است، و این مثال‌های مشخص صرفاً مواردی هستند که امروزه فراگیر شده‌اند. حامیان مطالعات فرهنگ بصری به این مسئله اشاره می‌کنند که امروزه افراد کم‌سن‌وسال چنان غرق در رسانه هستند که پیش از این در تاریخ بی‌سابقه بوده است و زندگی‌شان در محیطی عمدتاً طراحی‌شده به ‌دست انسان [در قیاس با محیطی که طبیعت بر آن غالب بود] سپری می‌شود. حامیان مذکور در ادامه مدعی هستند که درک معنای این وضعیت برای نسل جوان و آینده‌ی جهان اهمیت بسیاری دارد. به گفته‌ی آن‌ها ابزارهای آموزش فرهنگ بصری اغلب اوقات در حال برملاکردن پیام‌های پنهانی نهفته در تصاویری است که توده‌ی جامعه را هدف گرفته است. این برملاکردن یا پرده‌برداشتن معمولاً از طریق پاره‌ای نظام‌های نظری صورت می‌گیرد و در بیانیه‌های حمایت از مطالعات فرهنگ بصری اغلب نام نظریه‌پردازانی همچون دریدا، مارکوزه، لاکان و فوکو به چشم می‌خورد. به عبارت دیگر، نظریه‌پردازان مکتب فرانکفورت و نظریه‌پردازان فرانسوی پس از سارتر، زیربنای بخش عمده‌ای از تفکرات پشتوانه‌ی مطالعات فرهنگ بصری را تشکیل می‌دهند.

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول