هویت، مدرنیسم، معاصریت؛ تجربه‌ورزی لابه‌لای مفاهیم گنگ / گفت‌و‌گو با محمد حسن حامدی، سعید روانبخش و داریوش حسینی درباره‌‌ی نقاشی دهه‌ی ۷۰

بخشی از متن:

ایمان افسریان: اگر بخواهید یک ویژگی مهم آن سال‌ها، که در ذهنتان همچنان پررنگ مانده را بگویید، آن ویژگی چیست؟
محمد حســن حامــدی: چیزی که در خاطرم هست و آن دوران اهمیت داشــت و دائم در موردش صحبت می‌شد و در ادامه هم شـاید مغلوب شد، بحث هویت بود. آن سال‌ها صحبت از این بود که ما صاحب یک هویتی هستیم که این هویت باید الزاماً وارد اثر هنری بشود. مثلاْ ما که دانشجوی گرافیک بودیم، همیشه ترغیب می‌شـدیم که موتیف‌های اسلامی و معماری ایرانی را ببینیم و اگر می‌خواهیم آرمی طراحی کنیم از دل این موتیف‌ها مســئله‌مان را حل کنیم. این موضوع بحث‌های جانبی زیادی را پیش می‌آورد. به عنوان مثال، در حوزه‌ی نقاشــی عده‌ای بودند که این هویت را در شــاعرانگی دنبال می‌کردند، یا هویت را از معماری می‌گرفتند. اگر اشــتباه نکنم، کاتالوگ سال ۱۳۷۲ را که ورق میزدم اکثر آثار تصاویری از مناظر روستایی و خانه‌های کاه‌گلی بودند، یا گلیم و گبه را زمینه می‌کردند. در گرافیک کســانی همچون مرحوم ابوالفضل عالی، که اســتاد راهنمای من هم بود، خیلی دوست داشتند که این موتیف‌ها را وارد کارشــان کنند. گرچه قبلتر کسی مثل مرتضی ممیز (قبل از انقلاب) این‌ها را دست‌مایه‌ی کار قرار داده بود. ولی این نگاه که بخواهد معنایی فلســفی و ماهیتی به آن‌ها بدهد در کارش نبود. برای ممیز اِلمان‌ها فقط یک موتیف بودند. ولی در دهه‌ی ۷۰ جست‌وجو در ماهیت اِلمان‌ها خیلی حائز اهمیت بود. آقای رجبعلی مظلومی و سید حسین نصر پیرامون این موضوع صحبت می‌کردند و آن دوران اهمیت پیدا کرده بودند.

برچسب‌ها:

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول