اثری از فریده لاشایی

حرفه: مجموعه‌دار / جواد مجابی

 

 

معرفی مقاله:

در مقاله‌ی حاضر جواد مجابی از پنج هنرمند ایرانی؛ جلال شباهنگی، پروانه اعتمادی، حسین محجوبی، فریده لاشایی  و جعفر روحبخش نوشته است.

.

بخشی از مقاله:

جلال شباهنگی بی‌آن‌که بخواهد خودرا عمداً متصل  به سنت بینش تجسمی ایران کند، بر اثر زیستن دراین محیط، طبعاً به  فضاهای پیرامونی مسلط انس دارد وعادت وکارکرد زیباشناختی‌اش را مستقیماً از طبیعتی که احاطه‌اش نموده، دریافت ‌کرده است. نیم دایره‌ها و  منحنی‌های نرم امتداد یابنده‌ی پشت سرهم ، حجم‌های رنگی مدور، فضاهای چرخنده بر خود، تابلوهای اورا کیفیتی بومی بخشیده بی‌آن که اورا در اسلوب‌های سنتی شناخته‌، یا تقلید از نمونه‌های ترسیمی زمان گذشته، محدود و محصور کرده باشد.درنمایشگاه‌های اوبیشتر دونوع کار مشاهده کرده‌ایم: یکی همین تابلوهای زلال وپرشکوه از طبیعت کوه وتپه و بلندی‌های مدور به غایت ساده واستیلیزه است که با انتزاعی هردم بیشتراز طبیعت عینی پیرامون به طرف رؤیای آن طبیعت گذردارد. نقاش با زندگی ساده، فروتن  ومنزوی خود آرزو دارد که طبیعتی روبه تباهی را درتابلوهای خودبه گونه‌ای که بوده یا آرزومی‌کرده چنان نشان دهد که پیش از غلبه‌ی هولناک انسان بر طبیعت، این زمین شکوه بی‌آلایش و پاکی هماهنگ وهمرنگ خودرا آغازکرده بود. او سپیده‌دمان طبیعت را با خلوص وعظمت ذاتی‌اش با رنگ‌های آرام ونرم وناب، به گونه‌ای خوابگونه ترسیم می‌کند و حسرت خودرا از زوال طبیعت با بازگشت به اصل طبیعت نیالوده و درهم نریخته به صورتی شاعرانه و عارفانه‌، جبران می‌کند وجدا ازاین قصد ورجعت، می‌کوشد هرتابلویش تنها وامدار بازسازی طبیعت نباشد بلکه درعالم نقاشی تناسبی تازه و اعتدالی هنری را بازنمایی‌کند. این رؤیا درنقاشی اتفاق می‌افتد و باید که منطق هنررا داشته باشد اگرچه هنر جزرؤیا نمی‌تواند باشد.درتابلوهای دیگرش اگرچه او از درختان دیرینه‌سال درهم پیچیده روایت تجسمی دارد اما درنهایت آن‌چه نظم انداموار تابلورا هدایت می‌کند همان خلوص وسادگی وتناسبات معتدلی است که درمناظر کوهی و جبال به هم پیوسته یافته بودیم.

.

طبیعت بیجان محوراصلی آثار پروانه‌ی اعتمادی است، چه به گلدان‌ها و صندلی‌ها و اشیای خانگی او نظر داشته باشیم چه به ترمه ها ولباس‌های رقصان او که تجربه‌های متأخر اوست. منظورنقاش بازنمائی طبیعت بیجان نیست بلکه هدف نقاشی او حرکت نگاه ازسطح آشنای  اشیا به عمق ماهیت بصری ناشناخته‌ی آنهاست. اشیای تابلوهای او ـ به رغم زیبایی و جاذبه‌های مضمونی‌شان برای هرنوع بیننده ـ متعلق به “شکل زندگی” نیستند بلکه به “زندگی شکل‌ها” تعلق دارند. این گل‌ها در عالم نقاشی روییده‌اند این صندلی و میز وفنجان قهوه بازنمای یک وضعیت بیرونی نیستند بلکه به منظور بیان تناسبات اشیا با یکدیگر، بازی رنگ‌ها وحجم‌ها دریک فضا‌، درترکیب‌بندی یک تابلو که هدفش تحقق نقاشی  بوده، پدید آمده‌اند. پروانه برای انتقال فهم موضوع هنرش ازطریق تابلو به ادراک بیننده ؛ همواره به زیبایی ظاهری اثر اهمیت اصلی را می دهد. نوعی قشنگی ذاتی اشیاکه ازکمال دیداری و ترکیب سنجیده‌ی چیدمان آنها ناشی می‌شود.

.

پایه‌ی کارهای مجموعه آثارمحجوبی که اکنون صدها تابلو درآن زمینه پرداخته به تابلوی دودرخت تبریزی برمی‌گردد که تابلویی ساده درکنارتابلوهای دیگری است که اودرجوانی از مناظر زادگاه خود مثل تابلوهای برنجکاران، مناظر دریایی و ماهیگیران ساخته است. او ازاین تابلو به سوی تابلوهای فراوانی حرکت کرد که از درختستان‌ها وبیشه‌ها وجنگل وکوه درخت‌پوش پرداخته است. هنرمند این ظرفیت عظیم را درمناظر شمالی تشخیص داد که می‌تواند دو منظورهمبافت اورا تأمین کند: نخست تصویری آزموده و زیبا از زادگاه خود به دست دهد اما منظوردوم اوهدفی برتررا می‌جست، به طورشهودی دریافت که بیشه‌های شمالی به او این فرصت را می‌دهد  که جادوی بازی با خط ورنگ را در ترکیب‌های عمودی وافقی ومدور تا آن جا ادامه دهد که به تدریج از ثبت واقع‌گرای مناظر به خیال آن مناظر در ذهن وخاطره برسدواین موضوع را بهانه‌ای کند برای خلق  پرده‌هایی که درخت‌ها در آن بهانه‌ای است برای طرح مسائل فراتر چون تنهایی، صلح، محیط زیست، تخریب طبیعت و ماندگاری آرمانی آن درهنر؛  واین کار درقلمرو نقاشی اتفاق بیفتد. …

 

سبد خرید ۰ محصول