تاریخ هنر را میتوان سرگذشت یک اثر هنری دانست یا به نوعی تاریخچه یک ابژهی هنری؛ حال در دل این تاریخ، رشته اتصال یک ابژه هنری را کجا و چگونه میتوان تعریف و تحلیل کرد؟
آیا تاریخ هنر مستقل از زمان کنونی و مدرن هنر و هنرمند است و به پیشینه و دورهای خاص باز میگردد؟ میتوان آن را در یک اثر هنری و محیط تاریخی جستوجو کرد؟ به راستی میتوان برای تاریخ هنر به یک تعریف واحد رسید یا باید وحدت را در ترکیب یافت؟ سرگذشت تاریخ هنر و هدف و نتیجهی آن در کجای هنر مدرن وجود دارد؟
بودن یا نبودن تاریخ هنر در هنر کنونی و نحوه قرارگیری آن و مفصلبندی یک ابژهی هنری در آن، موضوعی است که در مقالهی «تاریخ هنر: وضوح بخشیدن به امر بصری، نوشته دانلد پرتزیوسی»، با هم به آن میپردازیم.
بخشی از مقاله:
تاریخ هنر یکی از آن شبکههای نهادها و حرفههای مرتبط به هم است که کارکرد کلیشان ساختن گذشتهای تاریخی است به گونهای که بتواند تحت ملاحظه و بررسیای نظاممند قرار گیرد و در زمان حال نیز به کار آید. اصول تاریخی هنر، همانند دیگر حوزههای مرتبط به آن ـ نقد هنری، فلسفه زیباشناسی، فعالیت هنری، کارشناسی هنر، هنر بازار، موزهشناسی، صنعت میراث فرهنگی، توریسم، نظام مد در کالاها ـ در حکم ملغمهای است از روشهای تحلیلی، چشماندازهای نظری، معاهدات و قراردادهای بلاغی یا گفتاری، و تکنولژیهای معرفتشناختی متعلق به اعصار گوناگون و از ریشههای متفاوت.