معرفی مقاله:
متنِ پيشِرو گفتوگویی است با مازيار اسلامى به نام «ساختنِ دیگری، تصدیقِ خود» در رابطه با مفهومِ «دیگری» در تاریخِ فلسفه غرب.
نوشته، جایگاهِ «استعمارشده» و «استعمارکننده» را در قرونِ اخیر مورد مداقه قرار میدهد؛ این قطببندی در گفتمانِ روشنگری را بررسی میکند و به تغییراتِ بهوجودآمده در تعریفِ «دیگری» میپردازد. مازیار اسلامی در ادامهی بحث، به مفهومِ دوتاییِ «خود» و «دیگری» در باورِ ژاک لاکان اشاره میکند. اما ربطِ این دوگانه چگونه میتواند به درکِ ما از پدیدهی پسا-استعماری کمک کند؟
کِی میتوان گفت که یک سوژه صاحب هویت است؟ آیا تنها از طریقِ قرار گرفتن در زیرِ نگاهِ دیگریِ بزرگ است که معنایِ هویت در چارچوبِ ایدئولوژیکی ساخته میشود؟ و آیا این «نگاه» تنها خاصیتی یگانه و یک سو دارد؟ نگاهی از چشمِ غربی به تعبیرِ کنراد؟ و یا نگاهی یا بهتر است بگوییم علامتی در تقابل نیز از سمتِ قربانیِ استعمارشونده وجود دارد؟
در میانِ تلاطمِ جوابگویی به چنین سوالاتی، متن به مقولهی «دیگری سازی» میپردازد. اینکه آیا این دیگریسازی همیشه امری حقیقی است؟ یا مصنوعِ پدیدهی قدرت است؟
این بحث از دیدگاهِ هنر مصداقِ خاصِ خود را دارد. همانگونه که وقتی هنرمند به نگاهِ «دیگری» برایِ یک تعریف وابسته میشود، اصالت را از دست میدهد و در دامِ فریبِ خودش و دیگری میافتد. آیا راهی برای از بین بردنِ منطقِ دوگانهی «بیرونی-درونی» یا «دیگری-خود» وجود دارد؟
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.