استاد علی گلستانه (محمد گلستانی)، در تمام عمرم نقاش محبوب من بودهاست. شصت و سه سال است که دوستیمان پائیده است و در تمام این سال های دراز، ستایشم به کارش، ممتد و مداوم مانده است و همیشه نامش را در فهرست ده نقاش مهم یکصد سال گذشتهی ایران قرار دادهام، حقی که باید بسیار پیش از این به جا میآمد و هنوز هم نیامدهاست…
قدری که باید شناخته میشد و هنوز نشده، و او، بیخیال ارزش گذاریها و قیمت گذاریهای قلابی گذرا و جعلی، کارش را تعالی بخشیده، پالوده است و هر بار که گمان کردهام به اوج کار و حاصل عمرش دست پیدا کرده، جهانی تازه و قله ای بلندتر را پیش رویم گسترده است. و من، همچنان، در عجب ماندهام. علی گلستانه نقاش نقاشهاست. خالصترین و غریزیترین و استادترین و شاعرترین نقاشی است که حضورش را درک کردهام. به قدر ولاسکس عزیز است برایم. به همان خوبی ولاسکس هم هست. بنیان کارش تغزلی است. بیانیه نمیدهد. حیران آدمها و منظرهها و طبیعت بیجانها و فضاهای خانه و حیاط میماند. وقتهایی که در لندن به تماشای کارهای ولاسکس میرفتیم الکن میماندیم. هنوز هم در تماشای نقاشیهایش الکن میمانم…که به قول سعدی «در وصف شمایل تو اخرس».