هنر و ماتریالیسم فریدون ناخدا [بزرگ علوی]

هنر و ماتریالیسم / فریدون ناخدا [بزرگ علوی]

بخشی از متن:

هنر نیز مانند علم، فلسفه، حقوق و غیره، یکی از نتایج مادی زندگانی بشری است. این مطلب البته در قسمت افزار هنر از قبیل رنگ و پارچه در نقاشی، سنگ و گچ و فلز در مجسمه‌سازی و آلات موسیقی و وسایل رقص و غیره کاملاً روشن و محتاج به توضیح نیست. مقصود از این مقاله این است که ثابت کنیم، حتی هنر از نظر اینکه یکی از تظاهرات «روحی» بشر است، نیز مادی بوده و یکی از مظاهر زندگانی اجتماعی انسانی به شمار می‌رود. یعنی همان‌طوری که علم و فلسفه و حقوق و مذهب و بالاخره کلیه فنومن‌های اجتماعی نتیجه وضعیت اقتصادی جامعه است، هنر نیز به نسبت ترقی یا انحطاط طرز تولیدِ ثروت، در ترقی یا در انحطاط است، که به عبارت دیگر، هنر نیز مانند سایر فنومن‌های اجتماعی محکوم و تابع وضعیت تولید و اوضاع مادی آن عنصر است، دو مثل [مثال] ذیل این مطالب را برای ما کاملاً روشن می‌کند، در سال ۱۹۳۲ در میان طبقه اشراف لندن یک نفر نویسنده‌ی انگلیسی موسوم به سومرست مگام [سامرست موآم] Sommerset Maugham  کتاب خود را این‌طور شروع می‌کند. «یک سیگار خوب هاوان یکی از بهترین چیزهایی است که من می‌شناسم». در صدها سال پیش که اوضاع مادی بکلی با امروز متفاوت بود، خیام تقریباً همین مقصود را که عبارت از خاموش کردن یک هوس مادی است، به این زبان بیان می‌کند: «یک کوزه‌ی می بیار تا نوش کنیم ـ زان پیش کوزه‌ها کنند از گل ما». آیا هیچ ممکن است که آن اولی از خیام و این دومی از مگام باشد؟ نه، برای آنکه در آن زمان نه خیام و نه معاصریش اطلاعی از وضعیت مملکت کوبا و پایتخت آن هاوان نداشتند و در آن ایام مردم هاوائی در زیر آفتاب گرم تابستان عرق نمی‌ریختند و توتون زراعت نمی‌کردند و سیگار هاوان بوجود نمی‌آوردند که خیام به گلچین هوسی بکند. از طرفی مگام هم ابداً میل نیست که «می بنوشد»، آن هم در کوزه. او ککتل خود را در گیلاس‌های کوچک لب پهن بوسیله نی باریکی می‌مکد.

یک مثل دیگر: فردوسی وضعیت جنگ را با آن وسائلی که در عهد او تولید می‌شده است این طور بیان می‌کند: به روز نبرد ارجمند. به شمشیر و خنجر به گرز و کمند.

درید و برید و شکست و ببست. یلان را سر و سینه و پا و دست.

رمارک، نویسنده‌ی آلمانی، در سال‌های پس از جنگ بین‌الملل بدین شکل مجسم می‌نماید:

«من به کات (رفیقم) نگاه می‌کنم. او دهانش را باز کرده و در یک لحظه که هیاهو و جنجال تا اندازه‌ای برطرف می‌شود، صدایش به گوش من می‌رسد: «گاز ـ گااااز ـ گاااز».

دست من فوری می‌رود به طرف ماسک گاز. کسی دورتر از من کسی افتاده… این آدم هم باید این مطلب را بداند: «گاز ـ گاااز ـ گااااز.»

از روی یأس و ناامیدی به کات نگاه می‌کنم او ماسک را به صورتش زده ـ من مال خودم را هم به صورتم می‌زنم. من به آن کس (که پهلویم بود) می‌رسم. ماسک او نزدیک‌تر به من است آن را می‌گیرم و روی سرش میکشم. صدای خفه ترق نارنجک‌های گاز با صداهای مهیب گلوله‌های انفجار مخلوط می‌شود. در وسط این انفجارها صدای زنگی می‌آید. صدای چکشی که روی یک صفحه برنجی می‌خورد، صدای فلزانی که بهم میخورند. همه اطلاع می‌دهند: گاز ـ گااااز ـ گاااز. من این اشخاصی را که گاز آنها را مجروح کرده خوب می‌شناسم. روزهای متوالی ریه‌های سوخته و لهیده خود را تی می‌کنند و بالاخره خفه می‌شوند».

برای اینکه مطلب واضح شود باید دانست که هنر چیست و رول اجتماعی کدام است. انسان فقط فکر نمی‌کند. او دارای احساسات و عواطفی نیز هست. البته این احساسات و عواطف را نباید فوق ماده تصور کرد. این‌ها نیز از خواص ماده هستند. در هر حال انسان از خوبی‌ها خوشحال و از بدی‌ها متألم می‌شود. گاهی شاد و زمانی امیدوار و وقتی مایل به چیزی و یا متنفر از چیزی است… خلاصه، چون احساسات و تأثرات بشری بی‌نهایت است حالات روحی او نیز باالطبع بی‌انتهاست. هنر این عواطف و احساسات را جمع کرده و بوسیله اشکال و صورت‌های محسوس مثل نطق، صدا و حرکت و یا به وسائل دیگر مجسم می‌نماید. شعر، موسیقی، رقص و نقاشی هریک از مظاهر هنرند پس می‌توان گفت، هنر وسیله اجتماعی کردن احساسات است و یا چنان‌که تولستوی بیان نموده، هنر وسیله‌ی سرایت و نقل عواطف است.

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول