بخشی از متن:
عهد ما شاهد تکوین هنرهائی است که تازه شکفتهاند و تازگیهائی که تاکنون در هنرهای کشور ما سابقه نداشته است. در هیچ عهدی در دیار ما این چنین جنبشی در غالب هنرها مشاهده نگشته است. ضمن آنکه هیچگاه بیهنریها اینگونه در قالب هنر خودنمائی نکرده است. مسئلۀ افزایش تعداد مدرسهها و مدرسهروها و در نتیجه افزایش نسبی باسوادها توأم با مسائل دیگر تقاضائی برای هنر بعنوان «مشغولکنندهای» بوجود آورده، رادیو و تلویزیون و مجلهها و روزنامهها و سینماها و تئاترها بسرعت شگفتآوری این مشغولیت را عرضه میدارند که غالباً از همان جنبۀ «مشغولکننده» تجاوز نمیکند. اما در برابر بیهنریها هنرمندیهائی هم عرضه شده است که غفلت از آنها از انصاف بدور است و چند کلمه حرف حق با آفرینندگان اینگونه آثار شاید تکاپوئی باشد در جستن راه کمالی.
اینک همسایگان دور با هم بسی نزدیک گشتهاند. علوم انسانی بآن مرحله از تکامل رسیده که از حدود کرۀ خاکی درگذشته و فضا و کرات دیگر جولانگاه تجربه و فحص آدمی قرار گرفته است. هرچند هنوز کار زمین را به نیکوئی نساخته بآسمانها پرداختهایم ـ اما همین تکامل شگفتآور علوم و ماشین ـ ابعاد و مسافات را در زمین ما از میان برده است و سرعت و شتاب را بما ارزانی داشته ـ نزدیکی بیسابقۀ کشورها با یکدیگر خواه و ناخواه مسئلۀ تأثیر و نفوذ متقابل را بمیان میآورد و باشد که در آینده نزدیکی هنری جهانی و تألیف یافته از کلیۀ مواریث و آفرینشهای همۀ کشورها بوجود آید ـ اما هر کشوری باید سهم خود را بپردازد و در این رهگذر توشهای بر دوش آماده کرده باشد. وگرنه آنچه از بیرون میرسد آش درهمجوشی خواهد بود که هرگز دیگش بخاطر اما نمیجوشد.
با برتری علمی و اقتصادی و سیاسی جهان غرب بر کشور ما و کشورهای مشابه ـ و بهمراه صادرات فرنگ که ساختههای دست ماشینهای عظیماند و نیز بعنوان کمکهای فنی و غیرفنی نفوذ تمدن و هنر جهان مزبور نیز باینگونه کشورها بارمغان آمده است و بارها در همین مجله باین مطلب اشاره گشته ـ شاید هم کار بجائی رسیده است که بقول «تیبورمن» در کتاب «ترس و امید» در ما یکنوع احساس حقارت در برابر آنکه و آنچه غربیست پدید آمده… چنانکه ما از حال همسایگان نزدیک خود که سرنوشتی نظیر ما دارند بیاطلاعیم در حالیکه از آخرین دلقکبازیهائی که در فلان محله فلان شهر فرنگی میشود آگاه.
اما این نفوذ تا حدی اجتنابناپذیر است و چه بهتر و انسانیتر که نزدیکتر شدن کشورها بیکدیگر خواه و ناخواه بداد و ستد مواد اولیه و مواد صنعتی اکتفا نخواهد کرد و داد و ستدی نیز در فرهنگ و تمدن و هنر بدنبال خواهد داشت. و ما که فقط میستانیم ـ آخر چه میدهیم؟ لابد میگوئید در گذشته تا توانستهایم بهمۀ جهان بخشیدهایم. درست، اما میدانید معنی این حرف چیست؟ اینگونه تنها بگذشته متکی بودن یعنی که امروز از جرگه بکناریم و نوبت ما بسر رسیده است. و این اعتراف پسندیده نیست و حقیقت واقع نیست. باعتبار رونق بازار گذشته امروز تره هم برایمان خورد نمیکنند.
«ای تهیدست رفته در بازار ترسمت پر نیاوری دستار…
بموازات این تأثیر و نفوذ خارجی در غالب کشورها ـ هماکنون نهضتی برای ابداع و صیانت هنرهای ملی و محلی بوجود آمده است ـ که موج عظیم جاز و آبستره و خطوط هندسی حتی در لباس «اسنوبیسم» در همهجا آنها را بخطر افکنده. همسایگان ما چنانکه در این شمارۀ مجله ملاحظه خواهید فرمود شاید این راه را زودتر از ما پیمودهاند و معرفی هنر آنها در همین شماره برای نشان دادن رهروی آنانست.
بنابراین مسائلی که در هنر امروز ما مطرح است یکی مسئله حل و هضم تأثیرات خارجی و الهام از آنها تا حدود معقول است که بارها از آن سخن راندهایم اما مسئله مهمتر آفرینش هنری اصیل و ملی است. هنری که لایق عرضه شدن در این بازار جهانی باشد. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.