نمایشگاه آثار گرهارد ریشتر در موزه هنرهای معاصر تهران را انستیتوی روابط فرهنگی خارجی آلمان ترتیب داده است. بیتردید، تماشای آثار یکی از بزرگترین هنرمندان زنده دنیا در تهران حادثهای است که هر هنردوستی را به هیجان میآورد. اما به یاد داشته باشیم که برقراری ارتباط با آثار گرهارد ریشتر دشواریهای خاص خود را دارد که باید مورد توجه بازدید کننده قرار بگیرند.
.
آنچه در این جستار میخوانیم:
در این جستار با مقالات «مقیاس ریشتر تهران» با برگردان روبرت صافاریان، «تاریخ در یک لکهی تار»، «منظره به عنوان مدل»، یک گفتوگو با گرهارد ریشتر تحت عنوان «میترسم از رستگاری حرف بزنم» و یادداشتهایی از این هنرمند، کوشیدهایم به دغدغههای تصویری در آثار گرهارد ریشتر بپردازیم.
در متن نخست نگارنده با اشاره به روند زندگی گرهارد ریشتر به بررسی آثار او پرداخته. در بخشهایی از متن میخوانیم:
«گرهارد ریشتر، نقاش پرآوازه آلمانی، در ۹ فوریه سال ۱۹۳۲ متولد شد. در ۱۹ سالگی تحصیلات خود را در رشته نقاشی در آکادمی هنر زادگاهش «درسدن» شروع کرد. و تا سال ۱۹۵۶ در همانجا ادامه داد. گرهارد ریشتر درست پیش از اینکه سیم خاردار و سپس دیوار برلین کشورش را به دو قسمت تقسیم کند، به آلمان غربی نقل مکان کرد. در آنجا در آکادمی هنر دوسلدورف نامنویسی کرد. و تا سال ۱۹۶۳ در آنجا درس میخواند. در همانجا بود که با دانشجویان همدورهاش زیگمار پولکه و کنراد لیوگ (که بعدها نامش را به کنراد فيشر تغییر داد) آشنا شد. پولکه امروز از تأثیرگذارترین هنرمندان آلمان است. و فیشر که در سال ۱۹۶۷ در دوسلدورف گالری خودش را تأسیس کرد، به سرعت به مهمترین دلال آثار هنرمندان جوان آلمان بدل شد. …»
.
در «تاریخ در یک لکهی تار»، دانتو از تاثیرگذاری روح زمانه بر هر یک از ما میگوید. وی از نظریه هگل آغاز میکند. و بدین ترتیب در ادامه از شرایط تاریخی آلمان و تاثیر آن بر هنرمندانی چون گرهارد ریشتر مینویسد:
«به نظر میرسد یک ذهن فلسفی برجسته اصلا نیاز پیدا نکند با این نظر همگام شود که هریک از ما فرزند زمانه خویش است. اما یقینا این اندیشه در ۱۸۲۱ یعنی زمانی که هگل مشغول نوشتن بود همچون یک رمان هیجانانگیز درک شده است. زیرا این اندیشه متضمن آن است که سرشت انسان جوهرهای جاودانه و بیزمان نیست. بلکه سراسر تحت نفوذ موقعیت تاریخی ماست.ادامه بحث هگل این است که فیلسوفان زمانه خود را در اندیشه به چنگ میآورند. و او میتوانست به عنوان نتیجه منطقی از این نکته سخن گوید که هنرمندان، زمانه خود را در تصاویر (images) به چنگ میآورند.
هگل پدر تاریخ هنر بود. تاریخ هنری که نوعی انضباط محسوب میشود. و ما با واسطهي آن بر طرز کار هنر، جهت بیان یگانه بودن زمانهای که اثر در آن پدید آمده است آگاه می شویم. اما به ندرت پیش آمده است که به چنگآوردن «آنِ تاریخیِ خاصِ هنرمند» به موضوع کار او بدل شود. این مورد بخصوص در هنر آمریکا در نیمه دوم قرن بیستم کمیاب است. زیرا بهرغم این نکته که هنر ناگزیر به آنِ تاریخیِ خود تعلق دارد، اما به ندرت به این مورد پرداخته است که در صدد بازنمایی چه چیزی است. نمونهای که به عنوان مثال به ذهن من خطور میکند اندی وارهول است که در جستجو برای آفرینشِ واقعیتِ آگاهیِ دورانِ خود از خود، آنهم با واسطه هنر خویش استثنایی است. …»
.
در نوشتاری دیگر با عنوان «منظره به عنوان مدل»، نویسنده از منظره به عنوان نقشمایهای که بیش از سیوپنج سال در آثار ریشتر تداوم داشته، یاد میکند:
«در مجموعه آثار گرهارد ریشتر که از ۱۹۶۲ آغاز میشود و هنوز هم در حال گسترش است. تاریخ نخستین منظرهها به ۱۹۶۳ می رسد. یکی از آنها Shlob Neuschwanstein و دیگری آلستر را شب هنگام در هامبورگ نشان میدهد. هر دو اثر بر پایه نوعی تصویرپردازی برگرفته از روزنامهها و مجلات شکل گرفتهاند. که گرهارد ریشتر بعد از سال ۱۹۶۸ به نحوی منظم گرد آورده است. آخرین دستآوردهای علاقه مداوم او به مناظر، دو منظره دریا است. این نقاشیها بر پایه عکسهایی ترسیم شدهاند که خود گرهارد ریشتر در تنریف (Tenerife )، اسپانیا گرفته است. … »
.