بخشی از مقاله:
پست مدرنیسم کلمهی دوپهلویی است. این روزها برای توصیف وضعیت آشفتهی هنر در دههی ۱۹۸۰ استفاده میشود. هنوز کسی کاملاً معنای این اصطلاح را نمیداند. چرا که تاکنون از آن تعریف روشنی ارائه نشده است. در اواخر دههی ۱۹۷۰ این اصطلاح به عنوان مترادفی برای کثرتگرایی به کار رفت. و از آن برای اشاره به فقدان باور به یک جریان غالب در سبک استفاده شد. گویی کل تاریخ سبکهای هنری ناگهان از هم پاشیده بود. از آن زمان به بعد تقسیمات قدیمی سبک تحت لوای نئواکسپرسیونیسم با یکدیگر ترکیب شدند. درهم آمیختند، و جانشین یکدیگر شدند. در واقع دگماتیسم و انحصارگرایی جای خود را به فضایی باز و همزیستی سبکها دادند. کثرتگرایی نظارت را طرد میکند. این حس را القاء میکند که هر چیزی مجاز است. در واقع هنرمند بی هیچ محدودیتی آزاد است تا خود را به هر شکل که دوست دارد بیان کند.
در مقابل مدرنیسم که صبغهای ایدئولوژیکی داشت. پر بود از احکام فراوان که هنر قادر به چه کاری هست و قادر به چه کارهایی نیست. پست مدرنیسم، هم بسیار التقاطی است و میتواند تمامی سبکها و ژانرها و موقعیتها را در خود تحلیل ببرد و حتا غارت کند، و هم پذیرای چندگانگی و ارزشهای متضاد و متقابل است.
فرد مدرنیست اصالتاً تصویر یک شورشی را از خود بروز میداد: در واقع هنرمندان مدرن با در پیش گرفتن راه مبارزهی فعالانه و توأم با ایثار در جستجوی آن بودند تا تصویر اخلاقی جهان ما را بهبود بخشند.
دو اصل بنیادی هنر آوانگارد هم مفهوم جدایی و بیزاری و این فرض بود که هنر باید چیزی فراتر از فراوردههای لوکس و سطحی ارائه دهد. مفهوم تعهد در مدرنیسم، حتا در «افراطی»ترین تجلیهایش یعنی هنر برای هنر و ضد هنر، همواره مستلزم نگرشی منفی به جامعهی بورژوایی بود: دست رد زدن به سینهی موفقیت آسان و بیدردسر، نارضایتی از ارزشهای بازار، و انقلاب و شورش مدام علیه عادت وسوسهانگیز همخوانی و همرنگ جماعت شدن. یکی از چیزهایی که به نظر میرسد تفکر پست مدرنیستی را از تفکر مدرنیستی جدا میکند و در اینجا به ویژه مورد نظر من است طرد هرگونه دلمشغولی جدی نسبت به کانون اخلاقی هنر است.
آرنولد شونبرگِ آهنگساز در روزهای آغازین تولد مدرنیسم گفت: «اخلاق در هنر یعنی این که هنر باید در خدمت این جهانی باشد که از بسیاری جهات خود را به ماتریالیسمی غیراخلاقی و تحت تأثیر موفقیت تسلیم کرده است، ماتریالیسمی که تمامی پیش شرطهای اخلاقی هنر ما در برابر آن دارند رنگ میبازند.» …
.