عکسی از سندی اسکاگلند باعنوان انتقام ماهی قرمز

پفک‌های پنیری / گفت‌وگوی رابرت روزنبلوم و سندی اسکاگلند

 

بخشی از مقاله:

رابرت روزنبلوم: به کار تو که نگاه می‌کنم، چشم و ذهنم به هزاران جهت کشیده می‌شود به‌طوری که نمی‌دانم اولین سوالم از تو چیست چه برسد به آن که آخرین سوالم چه خواهد بود. چیزی که تنها به تو ربط ندارد بلکه مسئله‌ی عامی است درباره‌ی ذات مرز‌ها. روشن‌ترش این است که وقتی به هنر تو فکر می‌کنم خب طبیعتاً فکر می‌کنم عکاسی است، ولی عکاسی نیست. به یک میلیون چیز دیگر ربط دارد. مثل هنر چیدمانی است، مثل تئاتر است، مثل فیلم است، مثل مجسمه‌سازی پاپ است. تو از خودت چه تعریفی داری؟ منظورم این است که اگر نا‌گریز بودی خودت را در یک دسته، ایسم، طبقه‌بندی، یک رسانه… قرار دهی، کدام را مشخص می‌کردی؟

سندی اسکاگلند: بنظرم در چهارچوب یک پارک تک منظوره…تقریباً غیر‌هنری. اگر در کار تخطی رخ داده باشد، بیشتر می‌توان گفت از سطح هنر عادی تخطی شده است تا از سطح هنر نازل. از روی عمد چنان ساخته شده است که یک راه‌های گوناگون داشته باشد. شک دارم… برای همین، درست همان‌طور که تو گفتی، در یک چهارچوب مشخص نمی‌گنجد… فکر می‌کنم که خوش‌اقبال هستم که عکاسی وجود دارد، چون در غیر این صورت مصیبت«کم دوامی»، که اغلب همراه هنر چیدمانی است، گریبان‌گیرم می‌شد.

رابرت روزنبلوم: دقیقاً این ابهام جالب دیگری است که در هنر تو وجود دارد. همیشه از خودم می‌پرسم که ارتباط یا عدم ارتباط میان چیدمان‌های تو، به عنوان چیز‌هایی که موجودیتی قابل رؤیت دارند، با عکس‌های آن‌ها به مثابه‌ی چیز‌های ماندگار در چیست؟ منظورم این است که دلت رک‌و‌راست‌تر پی واقعیت عینی چیدمان است یا پی ثبت ماهرانه‌‌اش به وسیله‌ی عکاسی؟ به هر حال این سکه دو رو دارد.

سندی اسکاگلند: فکر می‌کنم که بیشتر دلبسته‌ی بخش نا‌دیدنی‌اش هستم… می‌خواستم بگویم که تجربه‌های جور‌و‌اجور هنری‌ای که انجام می‌دهم و جنبه‌های عملی کار، درست به اندازه‌ی همان چیدمان و عکس اهمیت دارند. به همین دلیل از نظر من ارتباط میان این دو بیشتر در راستای آمیزش و جستجوی یک شکل آرمانی است که احتمالا هیچ‌وقت هم به آن نمی‌رسم. چیدمان و عکس صرفاً تقریبی از این کمال نا‌محدود هستند . به‌نظر من در فرهنگ ما عکاسی رسانه‌ای است که نقشی کنترلی دارد. هیچ عکسی بی‌طرف نیست. عکاسی همیشه در حال هدف‌گیری و شلیک کردن به سویی است. در‌بر می‌گیرد و کنار می‌گذارد. برای توضیح بیشتر باید بگویم که من می‌کوشم چیدمان را با وسواس کنترل کنم تا یک جور خاصی به‌نظر برسد، برای همین از آگاهی سطح بالای عکاسی بهره می‌گیرم. در عین حال به عنوان یک هنرمند خود را وقف احیاء تجربیاتی کرده‌ام که مدرنیسم و پست‌مدرنیسم آن‌ها را کما‌بیش کنار گذاشته‌اند. من خصوصاً به تقلید‌گری فکر می‌کنم. برایم مهم است که در چهارچوب یک راهبرد پست‌مدرن، مجسمه‌ای بازنمایانه بسازم. بنابر این اصلا برایم خوشایند نیست که به چیدمان به عنوان چیزی یکبار مصرف نگاه کنم.

.

سبد خرید ۰ محصول