پدیدارشناسی تصویر عکاسی: سارتر، بازن، بارت
چند شماره پیش که پروژهی «زبان و تصویر» را آغاز کردیم. بیش از آنکه تفاوتهای دو «رسانه» مورد نظرمان باشد، مواجههی دو صورت بیانیِ آغازین و تقابلهایی که نمایندگی میکنند را در نظر داشتیم. ــ و البته، با تمرکز بر قطب تصویر. به این ترتیب، مسئلهای که از آغاز نقطهی عزیمت ما بود پرسش از چیستی تصویر به عنوان یک صورت بنیانیِ فهم انسانی از جهان، از خویشتن، و شکلبخشی به اشکالِ تاریخیِ متفاوتِ این فهم تاریخی و بیان آنها در هیئت «تصاویر» متفاوت بود. چنین بحثی هم میتواند در همین سطح بنیانی یا به اصطلاح هستیشناسانه دنبال شود. هم در چارچوب رشتهها و گفتمانهایی که به اشکالی متفاوت به ایدهی تصویر پرداختهاند. (مطالعات فرهنگ بصری؛ دانش تصویر [Bildwissenschaft]؛ شمایلشناسی؛ مطالعات سینمایی؛ ایدهی «جامعهی نمایش»؛ و جز آن)؛ و هم با ردیابی و مطالعهی تبارها، جریانها، و سنتها و خردهسنتهایی که فهم و تعریف خاصی از تصویر به دست دادهاند.
یکی از سنتهای بزرگ فهم مدرنِ تصویر جریانی است که حول نسبت میان تصویر فوتوگرافیک و واقعیت بصریِ جهان مرئی شکل گرفته است (در تمایز از، و تقابل با، جریانی که بر وجه ساختگی، خودبسنده، برساخته، و ایدئولوژیکِ خانوادهی تصاویر فوتوگرافیک تأکید میگذارد ــ و در دوـسه دههی اخیر و در پی «چرخش دیجیتال» در گفتمان عکاسی، دستبالا را در این عرصه داشته است). این سنت جلوهها و چهرههای مختلفی دارد، و یکی از اصلیترین جریانهای آن آبشخوری فرانسوی دارد. از این میان، چهرهی رولان بارت که در جریان تحول نظری خود بهشکل معناداری از نگاه برساختگرایانهی مشهود در برخی مقالات معروف دورهی اولیهی کارش به نگاه پدیدارشناسانهی مورد نظر ما در اینجا گذر کرد، در ایران بیشتر شناخته شده است. لذا شیفتگیای هم پیرامون او شکل گرفته است. اما نکته آن است که به خاستگاهها و سرچشمههای نظری کار او و این سنت به طور کلی توجه چندانی نشده است. در بحث این شماره، میکوشیم این پیشینهها و برخی از چهرهها و ایدههای همخانواده را طرح کنیم. و اشتیاقی برای شناخت بیشتر آنها در خوانندهگان ایجاد کنیم.
بارت اتاق روشن را در سال ۱۹۸۰ به چاپ رساند. آن را به سارتر و کتابی که در اواخر دههی ۳۰ میلادی نوشته و در ۱۹۴۰ با عنوان امر خیالی: روانشناسیِ پدیدارشناختیِ تخیل منتشر کرده بود تقدیم کرد ــ و این اتفاقی نیست. سارتر بهویژه در آن دوره در حال درونیکردنِ پدیدارشناسیِ هوسرل بود. نگاه پدیدارشناسانهی سارتر به تصویر و تصویرـپردازی (image-ination) در تکوین نگاه حاضر در اتاق روشن مؤثر بوده است. اما چند دهه پیش از بارت، این آندره بازن نظریهپرداز و منتقد سینما بود که نگرهی پدیدارشناسانهی سارتر را به طور مشخص در پیوند با تصویر فوتوگرافیک به عنوان هستهی سازندهی تصویر سینمایی مورد بحث قرار داد. او در مقالهی تعیینکنندهای که در سال ۱۹۴۰ با عنوان «هستیشناسی تصویر عکاسی» (یا فوتوگرافیک) نوشت. به طور مشخص بنیان هستیشناسانهی نگاهی به عکاسی/سینما را پیریزی کرد که هستهی نظریهی او در مورد سینما را شکل داد.
در مجموعهمتونی که پیش رو دارید، جدا از دو مقاله در مورد اتاق روشن بارت، ما مقالهی مهم بازن را ترجمه کردهایم. دو مقاله در مورد پیوند کار بارت با بازن و سارتر (البته جای بحث مشروحتری در مورد ایدههای سارتر در مورد تصویر و تخیل خالی ماند). جدای از اینها، گفتگوی آخر پرونده با ویویَن سوبچک، سویهی سینمایی بحث را در جهاتی تازه بسط میدهد. (و این، از جهت فراتر رفتن از نگاههای رسانهمحورِ تنگنظرانه هم مفید است). اما پیش از همهی اینها، مقالهی نخست بناست زمینهی نظری و تاریخیِ این نگاه به تصویر فوتوگرافیک را ترسیم کند. مقاله برخی فرضها و پیامدهای آن را به بحث میگذارد. این مقاله پیشتر به عنوان ضمیمهای بر ترجمهی نگارنده از دربارهی عکاسیِ سانتاگ چاپ شده است. اما به خاطر پیوند مستقیم با بحث و شأن مستقلش، آن را در این مجموعه چاپ کردهایم.
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.