بخشی از مقاله:
در حالی که نشریههای هنری اخیر را تورقی میکردم، متوجه شدم که بیش از هر هنرمند دیگری راجع به جف کونز و اندی وارهول مقاله وجود دارد. واضح است که نفوذ همزمان این چهرهها اتفاقی نیست، در عین حال شباهت برخی از اشکال هنر اواخر دهۀ ۱۹۸۰ با پاپ نیز قبلاً مورد اشاره واقع شده است. ولی جالب آنجاست که با وجودی که این هنر به شکل گستردهای موضوع صحبت بوده است، هنوز نام تثبیت یافتهای بدان اختصاص نیافته است. بنابراین من در اینجا آن را پاپ آرت II خواهم نامید. احتمالاً این نافرجامی در تکوین نام با این مسأله مرتبط است که وجه ممیزۀ این هنر به جای آن که سبک یا نوعی نگاه باشد، نظریهای است که با آن در پیوند است، نظریهای که به یکسان با شکلی از هنر آبستره، یعنی «هندسۀ نو» (Neo Geo) ، و «پاپ نو» (Neo Pop) – هنر تخصیص (Appropriation) دست کاری و وانمودسازی محصولات جاری – مرتبط است. نزدیکترین نمونه به این بستر کلی پیتر هالی (Peter Halley) است، هم به عنوان نویسنده و هم به عنوان نقاش، با سادهسازی بیش از حد. میتوان گفت استدلال هالی آن است که آبستراکسیون حاصل گند سرمایهداری است؛ اینکه هنر آبستره، به مانند مدارهای کنترل کنندۀ ماشینهای الکتریکی، تجلی چنین چیزی است. بنابراین او، به عنوان شیوهای برای واسازی، وانمودههایی از تصاویر آبستره نقاشی کرده است که در عین حال به نمودارهای مدارها[ی الکتریکی] شباهت دارند. در بریتانیای دهۀ ۱۹۵۰ ، زمانی که مجازِ (Metonomy) مدار الکتریکی سیستم کنترلی به عنوان ابزاری برای تصویرسازی مطرح شد، نظریۀ فضای اطلاعاتی در قالب تجلیات [هنر] آبستره و آنچه که بعدها [پاپ] تخصیص گرانام نهاده شد، به اوج شکوفائی خود رسید.
روبین دنی، دیک اسمیت و رالف رامنی در سال ۱۹۵۹ چیدمان هزارتو گونهای با عنوان فضاها (spaces) خلق کردند و در آن الگویی از کنترل اجتماعی ارائه دادند. طنز قضیه آنجاست که عطف توجه به [الگوی] مدار الکتریکی، که چندین سال پیش از آن در میان گروهی شکل گرفته بود که بستر نشو و نمای پاپ آرت را به وجود آورده بودند (همیلتون، پائولوتزی، مک هیل، آلووی، بنهام و دیگران) مبتنی بر این برداشت بود که این الگو نمونۀ هندسۀ غیر دکارتیای به نام هندسۀ «موضع شناختی» است، و اینکه این هندسه که از آن برای نمایش بازخورد مدارهای بسته و سایر سیستمهای مبتنی بر تعادل دو سویه استفاده میشد، استعارهای برای انسانی کردن علم و حتی شاید جامعه است. البته نقاشیهای هالی از مدارها، بازنمایانندۀ جریان اطلاعات یا مدارهای واقعی نیست (که ویژگی سه بعدی آنها یا پیچیدگی رخنهناپذیرشان ممکن بود شیوۀ بیانی او را دچار ضعف کند)، بلکه بیشتر بازنمایی عناصری از نمودارهای مداری است که برقکاران آماتور دهۀ ۱۹۳۰ با آن آشنا بودند.