پاراجانف و متافیزیک سکون و حرکت / محمد رضایی‌راد

 

مقاله‌ی «پاراجانف و متافیزیک و سکون و حرکت» نوشته محمد رضایی‌راد، تلاشی برای شناخت بیشتر سرگئی پاراجانف در مقام یک هنرمند است. سرگئی پاراجانف را بیشتر به خاطر فیلم‌هایش می‌شناسیم، اما این مقاله نشان می‌دهد که شناخت او بدون در نظر گرفتن آثار تجسمی این هنرمند ناقص است. پاراجانف در سینما بیش از هر چیز به مونتاژ اهمیت می‌دهد. او به نما به عنوان یک عنصر خود بسنده توجه می‌کرد. سوالی که مقاله به آن پاسخ می‌دهد این است که: چه چیزی سینمای پاراجانف را به هنرهای تجسمی پیوند می‌دهد؟ پاراجانف در فیلم‌های شاعرانه‌اش «رنگ انار» و «عاشق غریب» محیط‌های چند فرهنگی را با نمایش سنت‌های اقوام مختلف به تصویر می‌کشد.

نمایش این چندگانگی در سینمای سرگئی پاراجانف از طریق مونتاژ ممکن است. مقاله نشان می‌دهد که پاراجانف چگونه فرمالیسم آیزنشتاین و مونتاژ دیالتیکی را در آثارش به کار می‌گیرد. مقاله در حیطه‌ی تجسمی، پاراجانف را همچون یک شمایل‌نگار توصیف می‌کند. او خود درباره‌ی پیوندش با هنرهای تجسمی می‌گوید: «در فیلم‌های من آدم‌ها با هم حرف نمی‌زنند. به نظر می‌رسد همه کر و لال‌اند. در نقاشی هم همینطور است. نقاشی صامت است، فیلم‌های من هم همین‌طور».

مقاله در ادامه نشان می‌دهد که چگونه بدعت‌های تجسمی سرگئی پاراجانف در فیلم‌هایش، روایت را در فیلم‌های او کمرنگ می‌کند. برای شناخت بیشتر عنصر مونتاژ و ضرورت ورود آن به هنر، مقاله‌ی «ایده‌ی انقلابی مونتاژ» از همین نویسنده در شماره ۴۱ درخور توجه است.

بخشی از متن:

سرگئی پاراجانف ۴ فیلم بلند و حدود ۹ فیلم كوتاه بیشتر نساخت. كوته ‌بینی دستگاه فرهنگی شوروی به او اجازه ساخت بیش از این را نداد. البته همین چند فیلم نیز جایگاه او را به عنوان فیلمسازی هنرمند در سینمای هنری جهان تثبیت كرد. با این همه پاراجانف در كنار این چند فیلم انبوهی از آثار گرافیکی و تجسمی، و به‌ویژه کوُلاژهای تصویری و حجمی دارد. وقتی از پاراجانف سخن می‌‌گوییم در واقع داریم از کدام پاراجانف سخن می‌‌گوییم؟ از پاراجانفِ فیلمساز، یا نقاش؟

سبد خرید ۰ محصول