مقالهی «هنر صامت» نوشتهی لوسی لیپارد (Lucy Lippard) است که کتایون یوسفی آن را به فارسی برگردانده است. در این مقاله با مفهوم هنر برای هنر آغاز میشود. هنر برای هنر یا همان کشش فرمالیستیِ نقاشی غیرعینی تمایلی بهظاهرْ خودنابودگر پیدا کرده به اینکه خود را محدود به چند مسئله بهخصوص کند و باقی مسائل را نبیند.
هر بار چنین چیزی اتفاق میافتد، همانطور که از ۱۹۱۲ به طور دورهای اتفاق افتاده، اینطور به نظر میرسد که پایان هنر که این همه در مورد آن صحبت شده، از راه رسیده است. بدبینان از اینکه برای هر گرایش نفیگرانه، بیماری قریبالوقوعی را پیشبینی کنند، لذت میبرند. درست است که دادا، اسمبلاژ و هنر پاپ به خاطر میزان استهزاء و حالت تهاجمیشان مورد انتقاد قرار گرفتهاند، اما همیشه تندترین حملات متوجه آثار یا سبکهایی بوده که «خالی» به نظر میرسند و نه «معمولی» یا «آبکی». پیام حکایت «لباس جدید امپراطور» بر مخاطبان هنر آمریکا تأثیری جدی داشته است.
.
برای مطالعه مقالات دیگر پیرامون هنر انتزاعی اینجا را کلیک کنید.
بخشی از مقاله لوسی لیپارد:
نقطهی اوج نقاشی تکرنگ، بومی سفید یا سیاه است. سفید و سیاه، این دو نهایتِ به اصطلاح بدون فام، با خلوص و ناخالصی، و [مفهوم] باز و بسته نسبت دارند. نقاشی سفید، بومی «خالی» است؛ تمام سطح آن پتانسیل و احتمال است. بوم سیاه مسلماً رنگ خورده، اما اشباع شده، پنهان شده، از بین رفته. هر دو به طور قطع با سه نوع هنر تکرنگ قابل انطباقاند: آنی که تداعیگر، رمانتیک و عرفانی است؛ نوعی که از نظر فرمی رویکردی نفیگرانه دارد و به هیچوجه چیزی دیگر را یادآور نمیشود. و سومی، که ژستِ تمرّد، انصراف، یا اظهارنظر میگیرد. در طول پانزده سال گذشته گروهی کوچک اما متنوع از هنرمندان، مستقل از هم بر نقاشی تکرنگ و یکنواخت متمرکز شدهاند…