این جستار کوتاه به مروری اجمالی بر تاریخچهی ژانر خودنگاری در تاریخ نقاشی اروپا میپردازد. ثمیلا امیرابراهیمی میکوشد تا جایگاه خودنگاری را در تاریخ نقاشی اروپا از قرون وسطی تا آستانهی مدرنیسم تبیین کند. به گمان نگارنده این آثار در تاریخ نقاشی اروپا نه تنها نمونههای برجستهی شبیهسازی و شخصیتپردازی به شمار میرفتند. بلکه اغلب سرنمونهای برجستهی مکتبها و سبکهای رایج دوران خود بودهاند.
نگارنده در سیر تاریخی خود مختصری به برخی زمینهها، انگیزهها و هدفهای خودنگاری نزد هنرمندان برجستهی هر دوره اشاره میکند. وی در سیر تاریخی و تحول ژانر خودنگاره در تاریخ نقاشی اروپا آثاری از رامبرانت، دورر، وان آیک، داوینچی، ولاسکز، گویا، کوربه، ون گوگ، فریدا کالو، آدد نردرم و لوسین فروید را بررسی میکند. به گمان نگارنده، در هنر معاصر و به ویژه در دهههای اخیر میتوان آثار خودنگاری را به مثابه بیانیههایی برای افشای وضعیت کنونی انسان امروزی در نظر گرفت. و نمونههایی از هنرمندان معاصر این ژانر را نام میبرد. (برای مطالعهی بیشتر پیرامون خودنگاری به متنی به قلم جولیان بل با همین عنوان مراجعه کنید)
(فهرستی از اصطلاحات هنری به زبان انگلیسی)
بخشی از متن:
تاریخ نقاشی اروپا تا آستانه مدرنیسم، سرشار ازنمونههای عالی سلف پرترههایی است که نه تنها از امتیاز بزرگ شبیهسازی چهره و شخصیتپردازی بهره میبردند، بلکه اغلب سرنمونهای برجسته مکتبها و سبکهای رایج زمانه خود بودند.
با اختراع آینه در دوره رنسانس و اهمیت یافتن روز افزون مفهوم فرد و بیهمتایی او، خودنگاری به یک ژانر مهم هنری تبدیل شد. و به موازات تشدید بحران فراگیر هویت در جوامع امروزین و نیاز به مفهومسازی و هویتیابی، اوجی تازه گرفت. شاید اغراق نباشد اگر گفته شود امروز کمتر هنرمندی است که به نحوی و با استفاده از رسانهای هنری خودنگاری نکرده باشد. تا جایی که بیان احساسات و افکار و تجربههای فردی و روایات و داستانهای خاص زندگی هر هنرمند، این قرن را به عصر خودنگاری تبدیل کرده. و در برخی موارد آن را به نوعی کَندوکاو حاد و وسواسآمیز در خود، یا نمایشگری جسم و روح فرد کشانده است.
خودنگاری در طول تاریخ انگیزهها و اهداف متفاوتی را دنبال کرده است: برای شناخت بهتر آناتومی صورت و بدن انسان. برای شبیهسازی. برای تمرین تکنیکهای نقاشی. برای کشف و بیان روح و روان انسان. برای خودشناسی. و حتی برای ارزشگذاری و نمایش شخصیت یا جایگاه هنرمند.
خودنگارهها اگرچه همیشه ارزش اقتصادی نداشتهاند. اما در گذشته اغلب برای نشان دادن مهارت نقاش در کار چهرهنگاری نوعی تبلیغ برای کار او محسوب میشدند. این امر در مورد رمبرانت که در اواخر عمر، زندگیاش از طریق چهرهنگاری تأمین میشد همان قدر صدق میکند. که در مورد دورر که علاقهای به چهرهنگاری نداشت. اما در خودنگارههایش نهایت مهارت وکمال سبک خود را به نمایش میگذاشت. از اینها گذشته، خودنگاری به مراتب بیش از نقاشی از دیگران امکان آزمودن راهها و شگردهای فنی جسورانه و بیسابقه را به هنرمند میدهد. چرا که به نظر میآید تفسیر اغراقآمیز ما از دیگران همیشه جایز یا مقدور نیست. در حالی که خودستایی یا بیانصافی یا هرگونه تفسیر و تأویل ما از «خویشتن خویش» پذیرفتنیتر است.
در اولین نمونههای خودنگاری قرون وسطا و اوائل رنسانس، نقاشان از افراد واقعی و از جمله خودشان به عنوان مدلهای آثار پرجمعیت مذهبی و تاریخی و روایتی استفاده میکردند. بنابراین هدف اصلی، نمایش چهره «خود » نبود. بلکه در دسترس بودن چهره یا اندام خود به عنوان مدلی برای تمرین چهرهنگاری یا تکمیل آثار پرجمعیت بود. در بسیاری از این آثار، چهره نقاش در گوشهای از کار و اغلب نزدیک به لبه کادر ترسیم میشد. در پرده ازدواج آرنولفینی اثر وان آیک (۱۴۳۴)، پرتره نقاش یکی از دو چهره بسیار کوچکِ بازتاب یافته در آینه روبرو است.