معرفی مقاله:
مقالهی «نگریستن به درون: پژوهشهای ۱۹۱۲ تا ۱۹۲۰»، نوشتهی آنا موشینسکا (Anna Moszynska) است. مجید پروانهپور آن را به فارسی برگردانده است. آغاز قرن بیست، جنجالی و چالشبرانگیز بود. هنگامی که قرن بیست آغاز شد، مراجع گوناگون بعضی از عقاید پذیرفتهشده را زیر سؤال برده بودند. چارلز داروین مدعی شده بود که منشاء انواع، منشائی طبیعی است نه الهی. فریدریش نیچه اخلاقیات مسیحی را به نفع آموزه اراده [معطوف به قدرت ـ م.] به کناری رانده بود. و کارل مارکس دین را افیون توده خوانده بود. زیگموند فروید در سال ۱۹۰۰ کتاب تأویل رؤیا را چاپ کرده بود. به دلیل تحلیلی که از رانههای جنسی ناخودآگاه انسان ارائه میکرد به چشم بعضیها موجب از هم گسستن تار و پود اخلاقی جامعه میشد.
.
بخشی از مقاله:
نظریه نسبیت اینشتین قراردادهایی را که از قرن هفدهم به این سو پابرجا بود واژگون ساخت. و این در حالی بود که شکافتن اتم به دست ارنست رادرفورد در سال ۱۹۰۹ در آشوبآفرینی کم از آن نداشت. در سطح اجتماعی، صنعتیسازی شتابناک و رشد سرمایهداری فاصلههای طبقاتی میان کارگران و ملاکان را پررنگتر کرد و به خیزش سوسیالیسم در چارسوی اروپا منجر شد. در روسیه، که این شکاف بسیار عمیق بود، از پی شورش سال ۱۹۰۷ انقلابِ سرنوشتسازِ پرولتاریا در سال ۱۹۱۷ از راه رسید.
با فروپاشی گام به گام «تکیه گاههای بیرونی» و دوشقهشدن خواهی نخواهیِ اروپا طی جنگ بزرگ ۲ ۱۹۱۸- ۱۹۱۴، هنرمندانی بسیار نامتجانس چون واسیلی کاندینسکی، پیت موندریان، کازمیر مالِویچ، هانس آرپ و کورت شویترز رو به نوعی از انتزاع آوردند که کمتر بر فرمهای جهان گذران و متزلزل و بیشتر بر ارزشهای کلی، ارزشهایی مبتنی بر آموزههای عرفانی یا فلسفی، متکی بود. آنها با انکار «مادهباوری بیروح» (کاندینسکی) قرن نوزده، آرزومند یافتن کانون معنوی نوینی برای آینده بودند…