پنج یادداشت از گروه نمودار (آیدین خانکشیپور و علی بهشتی)، محمدرضا ربیعی، مونا زهتابچی، شروین طاهری و جمال عربزاده. همراه با دو جوابیه به قلم مسلم خضری و هدا اربابی.
محمدرضا ربيعی
مقاله «بازگشودن دروازههای هنر»، در رابطه با چاپ کتابی با عنوان نگرهی فیگوراتیو در نقاشی معاصر ایران دربارهی هنر معاصر ایران است. نگرهی فیگوراتیو چگونه کتابی است و چه قصدی دارد؟ این کتاب مجموعهای از آثار ۵۴ هنرمند فیگوراتیو (غیرانتزاعی) ایرانی است. کتاب تلاش کرده علاوه بر ارائهی نمونه آثاری از هنرمندان (هر هنرمند سه اثر) توضیحاتِ کوتاهی هم دربارهی آنها به مخاطب ارائه دهد. آیا کتاب در برآوردهکردن این هدف موفق بوده است؟
در واقع مسئلهی مهمی که در مواجهه با این کتاب (و کتابهایی از ایندست) نباید از یاد برد این است که از این متن انتظاری بیش از آنچه واقعاً ارائه میکند نداشته باشیم. نگرهی فیگوراتیو قرار است آشناییای مقدماتی با نقاشی فیگوراتیو معاصر ایران برای علاقهمندان به هنر ایجاد کند. بهنسبت هم در این کار موفق بوده است.
میلِ کتاب به تبدیلشدن به چیزی بیشتر از این (که در مقدمهها و تاحدی عنوان کتاب آشکار است.) نباید انتظارات ما را از این کتاب تغییر دهد. (انتظاراتی که طبیعتاً برآورده نمیشوند). بهعلاوه باید دقت کرد این انتظارات برآوردهنشده در نگاه ما تبدیل به ملزومات تألیف کتاب خوب دربارهی هنر نشوند. و این تصور ایجاد شود که کتابهایی از ایندست بهجای تمرکز بیشتر بر محتوای قابل ارائه به عموم بر بحثهای تخصصیای تأکید میکنند که مخاطب را از کتاب و نقاشی معاصر فراری میدهند. هدف اصلی باید مشخصاً گسترش مرزهای جامعهی هنری به غیر متخصصان و فربهترکردن کمیتِ جامعهی هنری ایران باشد.
جمال عربزاده
در پیشگفتار کتاب نگرهی فیگوراتیو در نقاشی معاصر ایران مؤلف هدف کتاب را تمرکز بر شاخههایی از هنر فیگوراتیو بهطور خاص و بررسی صورتهای متنوع ظهور آن میداند. او با توضیح بخشهای متنوع فرایند شکلگیری کتاب به چالشهای این مسیر اشاره کرده است. میتوان تصورکرد که حداقل انتظار خواننده از کتابی با موضوع فیگوراسیون در نقاشی ایران دستیابی به تعریف نظری این مفهوم و شناخت مثالهایی از نقاشان و آثار معاصر با این گرایش است.
بهعلاوه، مشهود است که ارائهی مثال به مورد اول، یعنی تعریف مرزهای مفهومی امر فیگوراتیو، وابسته است. به این منظور، مؤلف باید با طرح تمایزی مفهومی دست به انتخاب هنرمندان بزند. بخش نظری کتاب نیز از طرق گوناگون سعی در برجستهسازی همین تمایزات دارد. اما سؤال اصلی این است که آیا در جمعبندی کلی این تلاشها میتواند انتخابهای بخش دوم کتاب را توجیه کند؟
با وجود استدلالهای تأملبرانگیز مقالات مجید اخگر و محمدرضا یگانهدوست و برخی دیگر از مقالات، هنگامی که موضوع فیگوراتیو از حیطههای کلی نظری به نقاشی معاصر ایرانی کشیده میشود. انتخاب مثالها و برگزیدن هنرمندان به محل بحث و جدل بدل میشود. امری که تا حدی طبیعی است. گزینش هنرمندان بر اساس آرای حاصل از بحثهای نظری، که هرکدام مرزهای متعارف را در زمینههای متفاوتی به چالش کشیدهاند (هرچند گواهی بر امانتداری مؤلف باشد.)، باعث سردرگمی خواننده در تشخیص معیارهای انتخاب میشود.
انتخابهایی که تقریباً شامل همهی ژانرها، روشهای بیانی و گفتمانهای نقاشی معاصر ایران میشوند. در این معنا، بخش اول کتاب مستقل از بخش دوم در طرح ابعاد نظری ایدهی فیگوراسیون موفقتر مینماید. در نهایت با توجه به کمبود متون پاسخگو به سؤالات جدی در باب هنر معاصر ایران تلاشهایی از این دست برای تعمیم بحث در فضای تجسمی ضروری مینماید.
علی بهشتی و آيدين خانکشیپور
این مکتوب حاصل بحث و تبادل نظر پیرامون مجلد نگرهی فیگوراتیو در هنر معاصر ایران است که در نشست «نمودار» شکل گرفته است. لازم به ذکر است در محدودهی این چند خط نمیتوان همهی مصادیق نقد این مجلد را توضیح داد. سیصد ویازده صفحه، چهاررنگ، جلدسازی شومیز با سلفون مات، قطع وزیری و نشر نظر! همه خصوصیات ظاهری این کتاب هستند. هوایی نزدیک به «آخرین جنبشها…» یا «انقلاب مفهومی» میسازد. بیآنکه شوقِ حاصل از تورق آنان را بازسازی کند!
«کوشش»، میتوانست ناظر بر سلیقه باشد و سلیقه در نهایت قابل دفاعتر و حتی پذیرفتنیتر است. آنچه موجب حسرت بیشتر است تولید محتوای درخور از سوی افراد قابلی است که در ابتدای مجلد دستبهقلم شدهاند. اما حاصل همهی این محتوا نتوانسته منجر به صدور رأی درخصوص نگرهی فیگوراتیو ایران شود، نتوانسته طبقهبندی خاصی از هنرمندان فیگوراتیو پیشنهاد کند. بهراستی، هنر امروز تا چه میزان به اصل مشاهده اتصال دارد؟ تا چه اندازه به فلسفه نگاه میکند؟ تا چه اندازه با ادبیات محشور است؟
اینها که گفتیم نشانههای همان آشفتگی است که نگرهی فیگوراتیو نیز اکنون بخشی از آن است. نهتنها هیچ قدمی برای ایجاد پیشنهادی تاریخی برنداشته. بلکه به شدت آن افزوده است. انتظار از یک مجلد با هیبت کتاب طی مسیری پژوهشی و انجامدادن تحقیقی میدانی و در نهایت حصول نتیجه صورت میگیرد. پس میتوان گفت چنین مسیری در تولید این مجلد صورت نگرفته است. سرانجام، کوشش، اگرچه بهخودیخود حائز ارزش است، دستیابی به اهداف بلندمدت و تأثیرگذاری همیشگی بر تاریخ مکتوب ایران مستلزم رفتن راهی سختتر، سینهای ستبرتر برای پذیرش مسئولیت فردی و نگاهی واگراتر است که در حال حاضر چنین نیست.
مسلم خضری
مسلم خضری سعی کرده کوتاه به مهمترین سؤالات و نقدهای کتاب نگرهی فیگوراتیو پاسخ دهد. یک قسمت از این نقدها به بخش نخست کتاب در رابطه با تعریف نقاشی و نقاش فگوراتیو است. قسمت دوم به بخش دوم این کتاب در رابطه با انتخاب هنرمندان است، میپردازد. در ادامه، آیا ارائه کتابهایی در زمینه معرفی هنر و هنرمندان نوگرای ایران، میتواند نقش موثری در معرفی و رشد این هنرها و هنرمندان در بستر جامعه داشته باشد؟
از همان ابتدای طرح موضوع کتاب، گردآوری دو بخش کتاب بهطور همزمان شروع شد و اینگونه نبود که در ادامهی یکدیگر باشند و قرار نبود ارتباط مستقیم و یکبهیکی را تداعی کنند. مقالات بخش اول بهمنظور توجیه بخش دوم کتاب تنظیم نشدهاند و بر انتخاب لیست هنرمندان اعمال نشدهاند. سه مقاله از مقالات بخش اول به مفهوم نقاشی فیگوراتیو میپردازند و مقالات بعدی یا در زمینهی آزمایشهایی نظری برای نگارش تاریخ هنر یا در مورد راههایی است برای فهم هنر نوگرای ایران.
این مقالات بیش از هر چیز پیشنهاداتیاند که با جرح و تعدیل و بهبحثگذاشتن آنها بتوان به درک بهتر و منسجمتری از هنر نوگرا و هنرمندان شاخص در نقاشی فیگوراتیو ایران دست یافت. بااینحال، معتقدم در شرایط کنونی نه این کتاب و نه کتاب دیگری که به قصد معرفی تعدادی از هنرمندان ایرانی منتشر شود نمیتواند رضایت همگانی این عرصه را در پی داشته باشد. اما امیدوارم این کتاب و دیگر کتابهایی از این دست بتوانند پلههایی (هرچند کوتاه) باشند برای تنظیم تاریخ هنری منسجم از هنر نوگرای ایران.
شروين طاهری
متن «نسبتها و آزمونها» در رابطه با کتاب نگره فیگوراتیو در نقاشی معاصر ایران است. در این کتاب ماهیت رویدادهای نقاشانهی «نوگرای ایران» در چارچوب دوگانهی فیگوراتیو/آبستره دستهبندی شده است. بر کسی پوشیده نیست که برگزیدن موضوع یا شاخهای در هنر بهناچار ابعادی دیگر را مغفول میگذارد. در اینجا سعی بر آن بوده است که گرایش نسبتاً مشخصی در هنر معاصر ایران بررسی شود. نکته قابل توجه در رابطه با مقالات این است که هر کدام بحثی مفصل دربارهی تاریخ معاصر هنر را میگشایند، بیآنکه هدف کتاب چنین باشد.
مقالهی بدن جهان شاید تنها مقالهی مرتبط باشد. اخگر میکوشد نشان دهد این دوگانهی مفروض برای درک ایدهی تصویر و اثر بصری مناسب نیست و میتوان در صورتبندی دیگر نقاشی را محدودهای در میان وجه فیگورال و وجه آبستره در نظر گرفت. بحثی اساسی و جالب توجه در جهت تفسیر عنوان کتاب.
بخش دوم کتاب اما تناسبی کامل و مناسب با عنوان دارد. متونی که هدا اربابی برای توصیف و امکان مواجهه با آثار بهنمایشدرآمده تنظیم کرده در عین کوتاهی و فشردگی موفقاند. آثار اگرچه «همه را دربر نمیگیرد» دامنههای ممکن از تجربهی «فیگوراتیو» در نقاشی معاصر را نشان میدهند. آیا نگرهی فیگوراتیو در نقاشی معاصر ایران با هدفی نمایشی نوشته شده است؟ تلاش برای بهچنگآوردن امر تعینناپذیر همیشه نسبتها و آزمونها را به میان میآورد، اما این تجربهگرایی ناچار در میدان «تعینهای صلب» قرار خواهد گرفت و باید ازپیش خطر قابگرفتهشدن توسط آنها را نیز در نظر داشته باشد. در باب این موضوع میتوانید نگاهی به مقالههای «یادداشتی بر کتاب نگره فیگوراتیو در نقاشی معاصر ایران»، با نگاه منا زهتابچی و جمال عربزاده داشته باشید.