بخشی از گفتوگو:
حرفه هنرمند: فکر میکنم برای شروع بد نباشد شمای کلی روند تحولات و تاریخچهی تئاتر در این ۱۰۰ ساله را برای ما ترسیم کنید.
منصور براهیمی: مطالعات و بررسیهای تاریخی در خصوص تئاتر مدرن ایران معدود و انگشتشمار است. البته مدتی است علاقه به این حوزه شدت پیدا کرده و حجم کتابها و مقالاتی که به نحوی تاریخ تئاتر معاصر ایران را موضوع بحث قرار دادهاند، در حال افزایش است. در حد منابع خارجی، و در حد اطلاع من در محدودهی زبان انگلیسی، دایرةالمعارف هفت جلدی راتلج در خصوص تئاتر جهان، که یک جلد آن فقط “تئاتر عرب” است، در بخش آسیا و پاسیفیک به ایران هم پرداخته است. “راهنمای تئاتر کمبریج” هم که زیر نظر مارتین بم قرار دارد، در بخش خاورمیانه گزارشی نسبتاً مشروح از تئاتر سنتی و مدرن ایران عرضه کرده است، از منابع دیگر اطلاعی ندارم. در حد این دو منبع، که اولی به قلم ایرانیها نوشته شده است، یک مسئلهی آشکار و فراگیر در رابطه یا خود تاریخنویسی به چشم میآید که به نظر من در تاریخنویسی داخل کشور نیز چشمگیر است، و آن این که جناحها و دیدگاههای هنری و فرهنگی متفاوت و متنازع در حال تصاحب تاریخ به نفع خود هستند، هم برای حقانیتبخشیدن به خود، به گذشته، به حال و هم برای کسب قدرت فرهنگی به این دو منبع انگلیسی که به شدت تحتتأثير علائق و مواضع مهاجرنشینان ایرانی و شیفتگان مهاجرت در داخل کشور قرار دارد مجموعهای پیشفرض دارد، که به طور طبیعی در تاریخنویسی آنها به راهبردهای اصلی بدل میشود، مثلاً فرض بر این است که تئاتر، پس از انقلاب، تقریباً به حالت نیمهتعطیل درآمد و اگر نفسی هم میکشد از صدقهسری میراثی است که از دوران شاه باقی مانده است. با سراسر گزارشهای آنها از تئاتر ایران در دورهی شاه بر گزارشهای رسمی و دولتیای استوار است که در آن زمان تصویر رسمی و مجاز فرهنگی محسوب میشد، در نتیجه حرکتهای به اصطلاح دگراندیش و رادیکال، به ویژه در حوزهی دانشجویی و جناح چپ، به کلی نادیده گرفته شده است (مگر چهرههایی که فرهنگ رسمی به ناچار اعتبار آنها را پذیرفته بود). اجازه دهید وارد مسائل ریزی نشوم که احتمالا خوانندگان غیر تئاتری شما علاقهای به آنها ندارند. این مثال را به این دلیل نقل کردم که احتمال دادم در تاریخ هنرهای دیگر ما هم به نحوی قابل بحث است.
در تقسیمبندی معمول این دو منبع، که تقریباً در همهی تاریخنویسیهای داخل کشور هم به عنوان پیشفرض مورد قبول قرار گرفته، نمایش در ایران به سنتی و مدرن تقسیم میشود. سنتی شامل تعزیه، سیاه بازی، خیمهشببازی و از این قبيل است، و مدرن بهطور معمول با “آخوندزاده” آغاز میشود. آخوندزاده و به تبع او میرزا آقا تبریزی بسیاری از آن چه را که شاخصهی هنر و ادبیات مدرن تلقی میشود بنا نهاده اند: “نو کردن” (تجدد )، مخالفت با سنت، اصالتبخشیدن به “انسان” و “عقل انسانی”، “شکاکیت”، “آزمایشگری”، “نگرش سیاسی رادیکال”، “توجه به حقوق زنان”، “دفاع از تکنولوژی” و … مدتهاست در مورد فرم تئاتری آخوندزاده و میرزا آقا تبریزی مجادلاتی درگرفته است و عدهای بر این نکته پافشاری کردهاند که میرزا آقا در فکر احیای مدرن نمایش سنتی بوده است حال آن که الگوی آخوندزاده سراسر تئاتر رئالیستی غربی است. …